زندگی‌مان را ببین؛ دربه‌درِ روغن، در صف مرغ و در پی لقمه‌ای نان

مرغ آنهایی که در دولت نشسته‌اید، آنهایی که در مجلس به کرسی‌های سبز تکیه داده‌اید، اوضاع اقتصادی مردم خوب نیست. گرانی کمر آنها را خم کرده است. بخشی از مردم نمی‌دانند ماه را چگونه به پایان برسانند. نمی‌دانند با حقوقی که به هفته نرسیده تمام می‌شود، چگونه چرخ زندگی‌شان را بچرخانند. می‌دانید زندگی مردم به […]

مرغ

صف مرغ در شهریار

آنهایی که در دولت نشسته‌اید، آنهایی که در مجلس به کرسی‌های سبز تکیه داده‌اید، اوضاع اقتصادی مردم خوب نیست.

گرانی کمر آنها را خم کرده است.

بخشی از مردم نمی‌دانند ماه را چگونه به پایان برسانند.

نمی‌دانند با حقوقی که به هفته نرسیده تمام می‌شود، چگونه چرخ زندگی‌شان را بچرخانند.

می‌دانید زندگی مردم به مثابه ارابه‌ای شده که در گل گیر کرده است و با هُل و کشیدن دهانه اسب خارج نمی‌شود.

مردم برای خرید مرغ دولتی، در صف می‌ایستند.

کرونا را به جان می‌خرند چون می‌بینند که چند هزار تومان بیشتر می‌توانند پس انداز کنند.

مردم برای خرید روغن شهر را زیر پا می‌گذارند تا مجبور به خرید روغن ۱۰۰ هزارتومانی ذرت نشوند.

مردم با چنگ و دندان پول خود را نگه می‌دارند تا شرمنده خانواده خود نشوند.

خیلی از والدین مجبور هستند برای تامین کالاهای اساسی زندگی‌شان، چشم خود را به خواسته‌های خانواده ببندند .

و آنها را توجیه کنند که فعلا پول‌شان به خرید لباس، اسباب بازی، سفر و … نمی‌رسد.

نگارنده این متن، دو ماه یک بار حداقل ۳ کتاب می‌خرید اما حالا چند ماهی است که زورش به خرید کتاب نمی‌رسد.

وقتی شرایط اقتصادی به مرحله، جان کندن مردم برای به دست آوردن پول و مدیریت آن می‌رسد.

آدم‌ها مجبور هستند از نیازهای فرهنگی و اجتماعی خود بگذرند.

تا به تامین نیازهای اساسی زندگی برسند.

قیمت مرغ و میوه به جایی رسیده است که واقعا بخشی از مردم نمی‌توانند در ماه یک کیلو میوه بخرند.

بارها در بازار روز مشاهده‌ کرده‌ام، برخی‌ها از میان میوه‌های لک دار چند عدد بر می‌دارند تا هم ارزان‌تر باشد.

و هم بچه‌های‌شان در ماه میوه بخورند.

کار از سرخ نگه داشتن صورت گذشته


می‌دانید کار از سرخ نگه داشتن صورت گذشته است و کار به کبودی کشیده است.

از زمانی که آفتاب طلوع می‌کند، مشکلات و فکرهای مختلف به سر آدم آوار می‌شود تا زمانی که عزم غروب کند.

هنگام خواب هم فکر کردن به فردا و فرداها دست از سر آدم بر نمی‌دارد.


این که فردا چه خواهد شد؟ با پول صاحبخانه را چه کنیم؟

شهریه دانشگاه را چگونه پرداخت کنیم؟ گوشت، مرغ و برنج را چگونه بخریم؟

عید در پیش است با گرانی دم عید چه باید کرد؟

همه اینها را به نگرانی در مورد سال آینده و وضعیت کرونا اضافه کنید

تا ببیند چه شتر، گاو پلنگی است وضعیت ما !

تازه این احوال افرادی است که سر ماه حقوق می‌گیرند.

بیچاره آنهایی که چند ماه بی حقوق، روز و شب خود را سپری می‌کنند

از این و آن قرض می‌گیرند، به امید آنکه با حقوق‌های عقب افتاده هم قرض‌ها را بدهند هم زندگی کنند.


کاری که از ما برمی‌آید، نوشتن از وضعیت نابسامان مردم است

و امیدواریم آنهایی که باید، برای معیشت مردم کاری کنند که حال جامعه ایرانی به خاطر بحران‌های اقتصادی خوب نیست.

مرغ

نویسنده:✍️مصطفی داننده