بیداد کرونا در ادارات

کرونا در ادارات – وضعیت رعایت پروتکل های بهداشتی در مراکز اداری برخلاف ادعای دولت ، تقریبا در اکثر ادارات دولتی که من و شما هر روز با تعدادی از آنها سر و کار داریم ، پروتکل های بهداشتی رعایت نمی شود و این مراکز تبدیل به نقاطی پرخطر برای انتشار ویروس کرونا شده اند. […]

کرونا در ادارات – وضعیت رعایت پروتکل های بهداشتی در مراکز اداری

بیداد کرونا در ادارات
کرونا در ادارات

برخلاف ادعای دولت ، تقریبا در اکثر ادارات دولتی که من و شما هر روز با تعدادی از آنها سر و کار داریم ، پروتکل های بهداشتی رعایت نمی شود و این مراکز تبدیل به نقاطی پرخطر برای انتشار ویروس کرونا شده اند. با این حال دولت بدون توجه به این موضوع و تلاش برای بهبود این وضعیت به دنبال جریمه کردن شهروندانی است که ماسک نمی زنند!

بیداد کرونا در ادارات – پرده اول:

“آقا این چه وضعشه ؟ … تو این شرایط حاد کرونا یی اینهمه آدم چرا باید ساعتها منتظر باشند تا نوبتشان بشود و بتوانند تازه با شما صحبت کنند؟!”

اینها بخشی از اعتراض های یکی از مراجعینی است که به گفته خودش دو ساعتی می شود که در سالن پر از جمعیت …… نشسته و منتظر است تا نوبتش بشود و بتواند ، تشکیل پرونده بدهد.

داوود که ۲۸ ساله است و تازه سرخانه و زندگی مشترکش رفته ، رنگ کار مبلمان است و بعد از ۷- ۸ سال کار، از اردیبهشت ماه بیکار شده است. وی نیز یکی از مراجعینی است که حسابی از انتظار طولانی در سالن ، عصبانی است .

با همان لحن عصبی غرغرکنان می گوید : یک کاری می کنند که آدم پشیمان می شود برای پیگیری کارش .

اول که چند ماهی همه را سرگردان و بلاتکلیف نگاه داشتند و کسی نمی دانست چه باید بکند، بعد هم آنقدر فرآیند پیچیده ای را طراحی کردند که خیلی ها بی خیالش شدند.

گویا بعد از این هم قرار است تازه کلی تحقیق کنند و پرونده را بفرستند اداره کل تا “شاید ” با آن موافقت کنند!  

پشت باجه مربوطه باید دو نفر کارمند باشند اما تنها یک نفر نشسته و پاسخگوست. . درست به همین دلیل است که زمان پاسخگویی به مراجعان اینهمه طول می کشد.

هر دقیقه که می گذرد هم به تعداد مراجعان اضافه می شود و هم به صدای اعتراض ها! مرد میانسالی

که عصایی به دست دارد و از جانبازان دوران دفاع است صدایش بلند می شود و خطاب به کارمندی که

پشت باجه نشسته است با فریاد می گوید:

آقا چرا نمی گید یکی بیاد تا هم کمکتون باشه و هم مردم اینهمه الاف نشوند.

آخه چرا من که باید با این وضعیتم برای یک سوال ،دو ساعتی اینجا تو صف بمانم تا شماره ام برسد و سوالم را بپرسم.

کارمند دیگری که آنسوی میزها نشسته در حمایت از همکارش با صدای بلند جواب می دهد: مگر خون تو از بقیه رنگین تر است؟ بشین و ساکت باش وگرنه کارت عقب می افتاد و خودت ضرر می کنی!

زن جوانی که از وضعیت ظاهری اش معلوم است که باردار است با صدایی آهسته خطاب به مرد جانباز می گوید : آقا ولش کنید… من هم چند ماه قبل با یکی از کارکنان اینجا حرفم شد.

خودش گفت : حالا بدو تا کارت انجام شود….! واقعا هم همین کار را کرد. یعنی الان چندین ماه است که دارد من را می برد و می آورد!

پشت بند مرد جانباز چند نفر دیگر هم به طرفداری از وی ، به کارمند پشت باجه اعتراض می کنند تا اینکه مرد کارمند مجبور می شود جوابی بدهد و بگوید:

بابا همکارمان کرونا گرفته است و نمی تواند دوهفته سرکار بیاید. نیروهم ندارند که به ما بدهند. وگرنه مگر من بدم می آید که کارم کمتر شود؟!

همین یک جمله کافی است تا چند نفر از حاضران تقریبا همصدا با هم بگویند : الان اینجا که خودش مرکز کروناست! پس چطور شما اینهمه مدت مردم را در یک سالن کوچک کنار هم قرار می دهید ؟

ساعت نزدیک یک است اما همچنان جمعیت در سالن موج می زند.

یکی از حاضران در سالن جمله زیبایی را می گوید: فکر می کنم تمام اینهایی که اینجا هستند “اگر” هم موفق

به انجام کارشان بشوند بایدخرج دوا درمانشان بدهند چون حتما در این چند ساعتی که اینجا هستند

کرونا گرفته اند!

بیداد کرونا در ادارات – پرده دوم:

منشی شعبه اسمم را که می خواند وارد اتاق می شوم. میز قاضی و دستیارانش در کمتر از یک متر از

صندلی هایی که روی آن نشسته اند ، قرار دارند و مجبورم رخ به رخ آنها بنشینم تا شاکی قبلی کارش

تمام شود و نوبت به من برسد.

دستیار قاضی با دیدن من رو به منشی شعبه می کند و با لحنی عصبی می گوید: آقای … صبر کن کار یکی

تموم بشه ، بعد نفر بعدی را صدا کن! نا سلامتی وضعیت کروناییه! دوباره رو به قاضی می کند و ادامه

صحبت هایش را اینچنین می دهد: آقا با این شرایط فکر نمی کنم از این مجتمع جان سالم به در ببریم!

بابا چرا تعطیلش نمی کنند؟!

قاضی که عاقله مردی متین و موکرده سفید است در پاسخ نقد – یا همان غرغر دستیارش – می گوید:

چکار کنیم؟ به هر حال مردم مشکل دارند… نمی شود که همه جا را بست… تازه اگر هم قرار به

بسته شدن باشد، باید بالایی ها تصمیم بگیرند!

موقع پایین آمدن از طبقه چهارم یک زن و مرد جوان نیز سوار می شوند. زن که گویا حسابی از وضعیت

شلوغی و رعایت نکردن فاصله اجتماعی عصبانی است خطاب به مردی که همراهش هست می گوید :

خدا بخیر کند! تا کارمان تمام شود، کرونا را گرفته ایم!

صف فتوکپی آخرین چیزی است که موقع خروج ازسالن طبقه همکف توجهم را جلب می کند. صفی

20-۳۰ نفری که همگی کیپ تا کیپ در آن به ترتیب ایستاده اند.

زنی که تقریبا اواسط صف ایستاده و از ماسک دو تایی و دستکشی که به دست دارد معلوم است که به شدت

از حضور در این محل هراسان است ، به تندی خطاب به زن مسن دیگری که پشت سرش ایستاده می گوید:

خانوم یک مقدار فاصله را رعایت کنید… مثلا کروناست!

اینها تنها دو نما از هزاران نمایی هستند که هر روز در سطح شهر می بینیم.

اداراتی که هر روز با تعدادی از آنها به اجبار سروکار داریم و برخلاف شعارهایی که دولت می دهد ،

تنها چیزی که در آنها دیده نمی شود، رعایت پروتکل های بهداشتی است.

آن وقت دولت به جای ساماندهی رعایت پروتکل ها در این ادارات ، بیشتر به فکر جریمه کردن شهروندان و تاکسی ها و…. است! با این شرایط ، حتما کرونا را شکست می دهیم!!!