برهوت دختران فراری

رانده شده: داستان واقعی تلخ از روایت زندگی سارا نوجوان طرد شده ی خانواده خود یک ساعت بعد از تماس تلفنی اداره آگاهی با پدرش وارد اتاق مشاوره شد. سارا دختری کم حرف، با صورتی بچه گانه و ظاهری ساده روبروی من نشسته بود. در چهره پدر خشم، نگرانی، تعصب، شرم و استیصال با هم […]

رانده شده: داستان واقعی تلخ از روایت زندگی سارا نوجوان طرد شده ی خانواده خود

یک ساعت بعد از تماس تلفنی اداره آگاهی با پدرش وارد اتاق مشاوره شد. سارا دختری کم حرف،

با صورتی بچه گانه و ظاهری ساده روبروی من نشسته بود. در چهره پدر خشم، نگرانی، تعصب،

شرم و استیصال با هم آمیخته شده بود. و این جمله را تکرار می کرد: “من این دختر را نمی خواهم

و نمی تواند دیگر به خانه من بیاید”.

پس از مطالعه پرونده، متوجه شدم که با آسیب فرار از منزل مواجه ام.

از پدر خواستم که اتاق مشاوره را ترک کند، پس از جلب شدن اعتمادش به مشاور تعریف کرد:

در دبیرستان مقطع متوسطه اول درس می خوانم، فرزند اول خانواده هستم و یک برادر کوچک تر دارم.

تا قبل از به دنیا آمدن برادر، رابطه ام با پدر خوب بود. ولی چند سالی است که تمامی محبت خانواده

به سمت برادر معطوف است. در مدرسه دوستانم از دوستی هایی که با جنس مخالف داشتند

تعریف می کردند.
کمبود محبت و بی توجهی والدین و از طرفی کنجکاوی و حس تنهایی سبب شد روزی از

طریق یکی از همکلاسی هایم یک شماره تلفن گرفته و با پسری ارتباط برقرار کردم.

در این مدت احساس می کردم دیگر تنها نیستم و فردی هست که حرف من را متوجه می شود

بعد از مدتی مادرم متوجه این ارتباط شد، گوشی را گرفت و با من جر و بحث کرد، سپس من را در

خانه حبس کرد و خودش برای خرید با برادرم خانه را ترک کردند. و گفت شب پدرم را در جریان

کارهای من می گذارد که تکلیفم را معلوم کند. خیلی ترسیده بودم، در ذهنم فقط لحظه ورود پدر و

عکس العمل او را تداعی می کردم، وحشتناک بود، یک باره فکری به سرم زد، وسایلم را داخل

کوله پشتی گذاشته و از مسیر پشت بام و خانه همسایه فرار کردم. با مقدار پولی که داشتم سوار

اتوبوس شده و در پارکی که خیلی از منزل ما فاصله داشت پیاده شدم، بی هدف در پارک قدم می زدم

تااینکه هوا تاریک شد…

در پارک چندین مورد مزاحمت برایم پیش آمد، خانمی که گفت می توانم خاله زری صدایش کنم با

نگاهی گرم به من این اطمینان را داد که اگر جایی برای ماندن ندارم می توانم با او به خانه اش بروم،

پسر خوش قد و بالایی آمد کنارم نشست و بعد از سلام و احوال پرسی و کمی گفتگو سیگاری بهم

تعارف کرد که ادعا داشت طعمش با سیگارهای دیگر فرق دارد حسی توام با ترس و لذت داشتم.

شاید احمقانه به نظر برسد، حس می کردم آزاد شدم. مستقل شدم، بزرگ شدم …
مردی که تقریبا۲۰ سال از من بزرگتر بود به من نزدیک شد و گفت من را می شناسد و می خواهد

به من کمک کند، گفت گوشی من را بگیر و به خانواده ات زنگ بزن و وقتی مخالفت من را دید متوجه شد

که طعمه خوبی هستم. به او اعتماد کردم تااینکه با هماهنگی دوستش من را به قهوه خانه ای برد

و تا نزدیکی صبح در آنجا ماندیم. و نیمه های شب…

سخن مشاور:
ستوان یکم الهام دهنوی – کارشناس ارشد روان شناسی- اداره مشاوره معاونت اجتماعی- غرب تهران

سارا سن بلوغ و نوجوانی را طی می کند، در این دوران نوجوانان از لحاظ عاطفی نابالغ، از جهت

تجربه محدود و تابع محیط، نیاز به محبت، دوست داشتن و دوست داشته شدن دارند، تغییرات بیولوژیکی

و نوروشیمیایی و اجتماعی در این دوران ترکیب شده و نوجوان را آماده درگیری و رفتارهای

پرخطر می کند. همچنین افزایش سطح هیجان خواهی نوجوانان به علت تغییرات فرآیندهای مغزی

باعث می شود دست به جستجوی تجارب جدید و تصمیمات پرخطر بزند. رابطه صمیمانه دختران

نوجوان با والدین بویژه پدر از اهمیت زیادی برخوردار است که متاسفانه در این پرونده شاهد

این روابط دوستانه نیستیم . سارا از پدرش می ترسد و رابطه عاطفی گرمی با هم ندارند بعد از

به دنیا آمدن برادر کوچک تر او تقریبا فراموش شده است. مادر سارا نیز همراه و راز دار دخترش

نیست، با تهدید سارا و اینکه پدر را در جریان اشتباهاتش خواهد گذاشت نقش مهمی در دامن زدن به

این آسیب داشته است.

آسیب شناسی:

سارا دختری است که بواسطه ترتیب تولد با به دنیا آمدن برادر کوچکتر به نحوی از لحاظ عاطفی طردشده.

و محبت خانواده را به اندازه ای که برای پشت سر گذاشتن بحران های بلوغ و نوجوانی مورد

نیاز است، دریافت نمی کند. پدر او شغلش ازاد است و مادر خانه دار هردو از سطح سواد ابتدایی

برخوردار هستند که شناخت و آگاهی راجع به ویژگی های دوران نوجوانی و آسیب های دوران

بلوغ نداشتند. همچنین تاثیر گروه همسالان که در دوران نوجوانی بسیار مهم است موجب شده است

که سارا احساس حقارت نسبت به دوستان خود داشته باشد و بخواهد همانند آنان ارتباط با جنس

مخالف را تجربه کند. به خاطر ترس از تهدید مادر و غیر قابل پیش بینی بودن عکس العمل پدر و

همچنین بواسطه خود محوری و هیجان طلبی دوران نوجوانی، هیجان فرار از منزل را تجربه کرده

چون اکثر همسالان خود را می دیده که دارای گوشی موبایل هستند و با یکدیگر در ارتباط هستند

بنابراین احساس حقارت و خود کم بینی داشته و برای فرار از این احساس حقارت، اثبات این که

من هم بزرگ شده ا م و می توانم تصمیم بگیرم و همچنین برای جلب توجه دیگران، از منزل فرار می کند.
از مهم ترین عوامل خانوادگی در این پرونده می توان به نا آگاهی والدین سارا نسبت به ویژگی های

دوران بلوغ و نوجوانی، عدم شناخت و درک این دوره بحرانی، عدم سازش با تغییرات این دوره،

بزرگ و کوچک پنداشتن نوجوان، حمایت نکردن در زمینه کار و ورزش و تفریح و سرگرمی…

و برخورد سرد توام با پرخاشگری و خشونت اشاره کرد.
ما یک شبه نمی توانیم مهارت های زندگی، مدیریت هیجانات، قدرت تصمیم گیری درست و

حل مسئله را به فرزندانمان یاد دهیم داشتن روابط توام با عشق، احترام و اعتماد به فرزندان نوجوان،

پرهیز از تحقیر و سرزنش و تمسخر، همدلی با آنها، حمایت و تشویق آنها و داشتن روابط دوستانه و

صمیمانه و شخصیت دادن به نوجوان کمک می کند که آنها دوران نوجوانی را با آسیب های کمتری

پشت سر بگذارند. اگر والدین نسبت به نحوه برخورد با فرزندان و ویژگی های این دوره آگاهی لازم

را نداشته باشند، متاسفانه در برخورد با خطاها و لغزش های فرزند به جای اصلاح سبک زندگی اش،

موجبات تکرار خطا و اشتباه را در وی فراهم می آورند. ترس از والدین در هنگام بروز آسیب های

اجتماعی موجب گرفتاری نوجوان در آسیب های جدی تر و خطرناک تری می شود.

در پایان، یادآوری این نکته ضروری است:

هر فرد که مسئولیت والدینی را می پذیرد و صاحب فرزند می شود باید در برابر فرزندان احساس مسئولیت

وظیفه داشته و با مطالعه و افزایش دانستنی های خود در مورد هر دوره از رشد فرزند،

آمادگی های لازم برای رویارویی با بحران ها و آسیب های خاص آن دوره را داشته باشد تا بتواند

با قدرت و آمادگی لازم در برابر ناملایمات و معضلات پیش آمده از خانواده و فرزندان خود محافظت کند.

به قلم ستوان یکم الهام دهنوی