دزدی از باغات شهریار یکی جلوی این دزدها را بگیرد قامتش خمیده است اما روحی به بلندای درختان سرو دارد، دستهای پینهبستهاش را نشانم میدهد و میگوید درختی که با این دستها کاشته بودم را شبانه بریدند و بردند. دنباله نگاهش را که میگیرم به ویلای مجللی میرسم که بین درختان میوه جا خوش کرده […]