استاد قاسم نخجوانی قاسم نخجوانی متخلص به شاهدفرزندحسین ملقب به نایب آقا درخانه پدری خویش درتاریخ متولد۲۲دی ۱۳۱۱چشم به جهان گشودند. استاد نخجوانی نسل ششم خاندان نخجوانی درکردامیرمی باشندکه جد بزرگوارایشان بعدازامضای عهدنامه ننگین ترکمن چای ازروستای کردامیر نخجوان باتمامی ایل وتبار خودمهاجرت نموده ودر روستای شهریارساکن شده و اسم این روستا را کردامیرگذاشتند.استاد فرهیخته […]
قاسم نخجوانی متخلص به شاهدفرزندحسین ملقب به نایب آقا درخانه پدری خویش درتاریخ متولد۲۲دی ۱۳۱۱چشم به جهان گشودند.
استاد نخجوانی نسل ششم خاندان نخجوانی درکردامیرمی باشندکه جد بزرگوارایشان بعدازامضای عهدنامه ننگین ترکمن چای ازروستای کردامیر نخجوان باتمامی ایل وتبار خودمهاجرت نموده
ودر روستای شهریارساکن شده و اسم این روستا را کردامیرگذاشتند.استاد فرهیخته اهل دل و قلم شهرستان شهریار که مسئول انجمن ادبی مکتب شعرشهریارهستند.
اولین اثر ایشان به نام زمزم عشق درشهریور۱۳۹۴به چاپ رسید.ایشان ازشاگردان استادشهریاربزرگ بودند.
گزیده اشعار «زمزم عشق» نوشته قاسم نخجوانی (شاهد)
مجموعهای از اشعار که در قالبهای غزل و دیگر قالبهای سنتی ادبیات ما سروده شده است.
«زمزم عشق»، «مدایح جانان»، «شهریار عشق»، «در بارگاه خدایان سخن»، «یاران رفته»، «مادرانه»، «قطعات»،
«رباعیات و دوبیتیها» و «تکبیتها» فصلهای مختلف این مجموعه شعرند.
نخجوانی مینویسد «شعر مکنونات قلبی شاعر است که بنا به موقعیت و یافتن سوژه و با رعایت وظایف اولیه شاعر سروده میشود،
زیرا شاعر ترجمان احساسات مردم و محیط خویش است و از سوی دیگر شاعر باید به آنچه میسراید ایمان داشته باشد.»
در نظر او شاعر گذشته از شناخت ادبیات و تاریخ باید با آگاهی از احساسات و مسائل مردم که
عبارتند از شناخت آفریننده و آفرینش و غیره به سرودن مکنونات قلبی خود بپردازد.
این اولین مجموعه شعر این شاعر است که از نوجوانی با دیوان حافظ و بعدها با اشعار شهریار به شعر علاقهمند شد.
و خود معتقد است تحتتاثیر او غزلهایش را سروده است.
بخش اول این مجموعه با عنوان «زمزم عشق» با شعری با عنوان مرغ دل آغاز میشود
و با این بیت تمام میشود: «چند میپرسی ز (شاهد) حد عشق و دوستی را/ من تو را ای نازنین چون جان شیرین دوست دارم.»
شعرهای «شب و شاهد»، «شیر و شکر»، «نسیم صبا» و «نقاشی شاعرانه» از دیگر شعرهای این بخشاند
که نگاه شاعر را به مضمون عشق و دوستی نمایندگی میکنند.
در آخرین شعر این بخش با عنوان «خزان عمر» آمده است که «گرچه از باد خزانی خانه ویرانم چو برگ / سایه گستر بر سر مرغ خوشالحان چو برگ».
بخش «یاران رفته» همانطور که از عنوان آن برمیآید یادی است از ادیبان و اهالی ازدسترفته فرهنگ: تقی اعتمادی شاعر شیرینسخن، پرویز متینخو باستانشناس و عارف گمنام که شعری با عنوان «بینامونشان» به او تقدیم شده است.
در مقام مادر. در شعر «خنجر جهل» که یکی از شعرهای بخش قطعات است میخوانیم:
«رخش بی رستمی به میدانی/ شیههها میزد از پریشانی/ چون نه سهراب بود و نه رستم/ نه به میدان یَل رجزخوانی»
رباعیات و دوبیتیها نیز با این شعر آغاز میشود: «در بزم ادب اگر فرا خوانندت / در جایگهی رفیع بنشانندت»
تکبیتها نیز در دو صفحه پایان این مجموعه را رقم میزند.
انجمن حمایت از حقوق شهروندان شهریارنگار برای استاد گرانقدر طلب عمری باعزت ونامی ماندگارازخداوندمهربان است.