سفره ای ساده درعین حال صمیمی…

صمیمیت در عین سادگی با جوانان شهریارنگاری …. به سفره افطار خیره شده ام به کاسه ی شله زرد که با دارچین روی آن را تزئین کرده اند… به بشقاب رنگین ونان وپنیر وسبزی و به استکان چای… خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟ من در هر برگ این سبزی ها در میان […]

صمیمیت در عین سادگی با جوانان شهریارنگاری ….

به سفره افطار خیره شده ام به کاسه ی شله زرد که با دارچین روی آن را تزئین کرده اند…

به بشقاب رنگین ونان وپنیر وسبزی و به استکان چای…

خدایا این همه نعمت را چگونه شکر گزارم؟

من در هر برگ این سبزی ها در میان شاهی وتره واین تربچه ها دستان پر مهری را میبینم که عاشقانه بوته ها راپاییده اند.

به نور آفتاب ،آب،خاک،وهوایی که ذره ذره به خورد این سبزی ها رفته فکر میکنم که قرار است سهم من باشند وبه آخرین شبی که سبزی ها مهمان آن باغچه بودند،شاید در خانه ای قدیمی با تیرهایی در سقف و ایوانی که مهتاب وبوی عطر خوش سبزی ها را با هم پیشکش آن آدم های زحمتکش کرد تا خستگی روز از تن شان به در رود.

توبگوچند ذره نوروعاطفه در این برگ ریحان پنهان است؟

دانه های برنج این شله زرد وامدارمهر چند زن و کدام شالیزار است؟

فکرش را بکن آفتاب وآب وخاک سیصد سال پیش در دانه های خوش طعم وبوی دارچین صبر کرده تا امروز گوشه ای از سلولهای تن مرا بسازد.

عرق چند گل سرخ گلاب شد تا قطره هایی از آن این شله زرد را معطر کند؟

روی بادام های کدام درخت نام من نوشته شده بود؟

من خوشه های زرد گندم را در این قرص نان به وضوح میبینم روزی در آن مزرعه در باد میرقصیدند وموج دستان دخترکان زیبای روستایی که در میان آن گندم زار بازی میکردند را حس میکنم.

به بشقاب خرما نگاه میکنم که شیره ی خاک خطه ی گرم جنوب را با صبر دستان آن مرد آفتاب سوخته در خود جای داده است تا کامم را شیرین کند وبه نخل مقاوم این اولین درختی که در کودکی شناختمش فکرمیکنم وبه بوته های چای ودشت های باران خورده ای که دانه های این چای را در خود پرورانده اند.

کاش میدانستم این چند دانه نمک سفید از کدام دریا ،کدام کوه به این سفره رسید.

بگوموج صدای کدام شبان آن گاو را به علفزار هی کرد تا پر شیر شود واین تکه پنیر قسمت من باشد؟

یا علی تو به خدای روزی دهنده بگو که بیش از این چشمم را بینا و زبانم را شکر گزار کند.

نیاز به معنا و هدف، نیاز به عشق و وابستگی، نیاز به بخشودن، نیاز به منبع امید و قدرت، نیاز به آفرینندگی و خلاقیت، نیاز به اعتماد، نیاز به ابراز باورها و ارزش‌ها، نیاز به فعالیت‌های معنوی و نیاز به بیان باور فرد به خدا، همه در کنارعزیزانی حاصل می‌شود که شبانه روز برای پیشرفت شهرمان در انجمن شهریارنگار تلاش می کنند.

شهریارنگار این بار سفره ی مهر افطار خود را برای اعضای انجمن به همراه خانواده هایشان گشود تا شبی به یاد ماندنی رقم بزند…
سفره ها گرچه ساده اما صمیمیت و مهر میان این جوانان بسیار زیاد است.
این سفره ی صمیمی و پرمهر روز دوشنبه در تاریخ ۲۲/۳/۹۶ در دفتر انجمن شهریارنگار گشوده شد.