از کودتای ۲۸ مرداد چه درسی گرفته ایم؟

از کودتای ۲۸ مرداد وسرنگونی دکتر مصدق شصت و هشت سال می­ گذرد. اما همچنان این سوال اساسی باقی است. که از آن واقعه چه آموخته­ ایم ؟

«ان فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع وهوشهید»(سوره ق-۳۷)
(در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است برای  آن که قلب هوشیاری داشته باشد یا گوش فرا دهد و توجه کامل کند و گواهی دهد.)
 
از کودتای ۲۸ مرداد وسرنگونی دکتر مصدق شصت و هشت سال می­ گذرد .اما همچنان این سوال اساسی باقی است. که از آن واقعه چه آموخته­ ایم ؟ چرا با این حجم از نوشته وگفته ،هنوز حکایت همچنان باقی است .
 

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


در این سالها اگر علاقمندان به سرنوشت ایران و دمکراسی به جای جستجو برای یافتن مقصر و راحت کردن خیال خود و جناح سیاسی خود ، به دنبال یافتن نقایص و ضعف های جریانی که بدان وابسته­ اند. و از آن طرفداری می کنند بودند. شاید در وقایعی که از آن واقعه شوم به این سو در این سرزمین رخ داده است. حداقل تا حدودی اجتناب شده بود .
 
یکی از تصورات غلط و اشتباه این است. که نیروهای سیاسی همچون توده مردم تصور می­ کنند. از فردای نیل به پیروزی همه چیز تمام شده است . اگر در دوران پس از مشروطه به دلیل فقدان تجربه، تصور عمومی این بود. که بعد از تشکیل مجلس شورای ملی استبداد ازمیان خواهد رفت. یا بعد از تشکیل دولت مصدق درهای سعادت به روی ایران بازخواهد شد. شاید حرجی برآنها نبود. ولی فراموشی در میان همگان و به ویژه در میان نیروهایی که داعیه سیاسی وانقلابی بودن دارند. در قرن ما چقدر پذیرفته است .
 
در تجربه بیست ساله اصلاحات نیز این تصور اشتباه تکرار شد. و فعالان سیاسی و تشکل های سیاسی پیروزی در انتخابات و تصرف مقامات اجرایی و یا کرسی های مجلس را پایان کار تصور کردند. و دیدیم چه بر سر خود و ایران آوردند . و جالب آن که بیست و چهارسال بعد از دوم خرداد، در سال ۱۴۰۰ نیز برخی از این نیروها آن را دنبال کردند .  مردم،جامعه وسرنوشت کشور به کنار گذاشته شد. و همه چیز در مناسبات قدرت و کسب مناصب سیاسی و اجرایی خلاصه شد.
در نهضت ملی هم همین رویکرد به ویژه در میان نیروها و سازمان­ها و احزاب طرفدار نهضت وجود داشت . البته عملکرد شخص دکتر مصدق تا حدودی با حامیان نهضت تفاوت دارد .
دکتر مصدق بعد از روی کارآمدن و تشکیل دولت به ویژه در دوره دوم دولت یعنی از سی تیر۱۳۳۱ به بعد علاوه بر اقداماتی که در جهت اجرای قانون ملی شدن ومبارزه با شرکت نفت انگلیس و قطع ید بریتانیا از دخالت در امورداخلی ایران انجام داد. به روشنی دریافت که برای مبارزه واقعی در راه استقلال به اقداماتی دیگر نیاز است . مصدق دریافته بود که باید مردم را در عرصه مبارزه نگاه داشت. و برای نیل به این هدف باید اقدامات جدی در تغییر مناسبات اقتصادی -اجتماعی وتغییر معیشت مردم برداشته شود .
 
تصویب قوانین از سوی مصدق در اجرای اقتصاد بدون نفت واصلاحات اقتصادی به وسیله افزایش تولید و ایجاد کار و اصلاح قوانین پولی و بانکی قانون افزایش سهم کشاورزان از محل تولیدات و تصویب قوانینی در زمینه اصلاح قوانین دادگستری، اصلاح قانون مطبوعات ، اصلاحات امور فرهنگی و بهداشتی و وسائل ارتباطی و…در این رابطه بود. بعد از پیروزی انقلاب در سال های اول تا حدودی این فکر دنبال شد. که به دلیل فقدان شناخت و برنامه صحیح به نتیجه ای منجر نشد . اما در سالهای اصلاحات باردیگر تمام توجهات فقط به امر توسعه سیاسی محدود گردید.
 
اما کاری که مصدق به آن توجه نکرد. تشکل و سازماندهی مردم برای بسیج و حفاظت از دولت ملی در مقابل دسیسه­ ها و توطئه­ های دشمنان نهضت بود .دکتر مصدق حتی در فاصله ۲۴تا ۲۸مرداد نیز از اعلام فراخوان عمومی برای مقابله با کودتاچیان خودداری کرد . نتیجه این رویکرد بلاتکلیفی مردم و نیروهای هواداران نهضت از قبل ازظهر تا غروب روز بیست وهشتم بود . یعنی همان زمانی که عوامل سیا و اینتلیجنت سرویس آزادانه در سازماندهی و کشاندن ارازل و اوباش به خیابانها و حمله به مراکز دولتی و کاخ نخست وزیری مشغول به کار بودند.
 
اما در این زمینه همه گناهان به مصدق بازنمی­ گشت .این درست که مصدق رهبر جبهه ملی ، نخست وزیر و رهبر نهضت بود .ولی درکنار او و به دنبال او شخصیتها و تشکلهای حامی نهضت قرارداشتند . منظور خائنین و مذبذبین نیستند. که پس از مدتی، راه  کج کرده و در کنار استعمار و استبداد ودر مقابل مردم قرارگرفتند. تاریخ تکلیف این دسته افراد را مشخص کرده است. صحبت بر سر هواداران و طرفداران دکتر مصدق در دستگاه­های اجرایی واحزاب و تشکل­های هوادار نهضت است. که در این دوسال ونیم یعنی از تصویب قانون ملی شدن تا ۲۸مرداد برخی تنها نظاره­ گر حوادث بودند. وبرخی دیگر در اندیشه کسب پست دولتی ویا تصاحب کرسی مجلس بودند .

آنها چنین تصور می کردند چون قوه مجریه و قوه مقننه دراختیار نیروهای هوادار نهضت است. همه چیز به خوبی و خوشی پیش خواهد رفت . در آن دوران حزب ایران از سوی مخالفانش کلوب کاریابی نام گرفته بود . حزبی که سابقه ده ساله در عرصه سیاسی داشت. و موسسان وبسیاری از اعضای آن افرادی خوشنام ، وطن دوست و آزاده به شمار می رفتند. با این تحلیل که استبداد و استعمار شکست خورده­ اند. و به تدریج همه چیز درست خواهد شد. اصلاح امور جامعه را فقط در تغییر وزرا و وکلا می­ دیدند. و از جامعه ومردم غفلت کردند .
 
تصور عمومی این بود. که مصدق به دست باکفایت خویش همه مشکلات را از سرراه برخواهد داشت . در نتیجه به جز تلاش ضعیفی برای راه اندازی گروه افسران ناسیونالیست هیچ اقدام دیگری در جهت ایجاد سازمان مردمی برای مقابله با اقدامات دربار و استعمار صورت ندادند.
 
در نتیجه در مراسمی که ۲۸روز قبل از کودتا یعنی در سالروز قیام سی تیر در میدان بهارستان از سوی نیروهای ملی برگزار شد. آنها حتی نتوانستند نیمی از تعدادی را که عصر همان روز از سوی حزب توده برای مراسم مشابهی در همان محل گردآوردند. به میدان بیاورند .
 
درس بزرگ نهضت ملی و فرجام ناخوشایند آن کودتای ۲۸ مرداد این بود. که یک نهضت ملی یا جنبش اجتماعی همچون یک اندام زنده علاوه بر سر به سایر اعضاء نیز نیاز دارد. تا بتواند آن را برای زنده بودن ، تحرک و مقابله با دشمنان آن آماده سازد .
 
در جنبش هایی فاقد سر به مثابه رهبر که سازماندهی لازم به مثابه دست یک موجود زنده و نیروی محرکه­ای همچون پا باشد. قطعا بعد از مدتی زمینگیر خواهد شد. و در اندک مدتی دست از جهان خواهدشست .
 
نهضت ملی شکست خورد. چون تنها مغز آن با توانی نزدیک به هشتاد درصد فعالیت داشت. مابقی اندام همگی وظایف خود را به صورت حداقلی ایفا می کردند. و بیشتر همگی چشم شده بودند. و به نظاره اتفاقات اکتفا می­کردند .