کشف راز قتل در شهریار پس از ۵ سال

کشف راز قتل در شهریار پس از ۵ سال سالها قبل صبح یک روز تابستانی زنگ تلفن کشیک قتل به صدا در آمده و خبر قتل دو مرد، یکی ایرانی و دیگری تبعه افغانستان در یکی از دامداریهای شهریار از طریق افسران آگاهی شهریار به اطلاع رسید. کار آگاهان جنایی دقایقی بعد به  سراغم آمدند […]

کشف راز قتل در شهریار پس از ۵ سال

سالها قبل صبح یک روز تابستانی زنگ تلفن کشیک قتل به صدا در آمده و خبر قتل دو مرد، یکی ایرانی و دیگری تبعه افغانستان در یکی از دامداریهای شهریار از طریق افسران آگاهی شهریار به اطلاع رسید.

کار آگاهان جنایی دقایقی بعد به  سراغم آمدند و در معیتشان به دامداری رفتیم. وارد دامداری که شدیم به ساختمان کوچکی رسیدیم که ماموران میگفتند اجساد در آنکش شده اند.

در این ساحتمان کوچک چهار اتاق وجود داشت که جسد غرق در خون مرد افغان در اتاق اول به چشم میخورد. لکه‌های خون روی در و دیوار ریخته بود و به نظر می‌رسید ساعاتی از مرگش می‌گذرد.

در اتاق بعدی نیز جسد مرد ایرانی که به همان شیوه به قتل رسیده بود مشاهده شدکه دسور انتقال اجساد به پزشکی قانونی را صادر کردم.

با توجه به اینکه مقداری پول از محل سرقت شده بود فرضیه قتل به خاطر سرقت قوت گرفت.

در پرس و جو از همسایگان مشخص گردید مرد ایرانی صاحب دامداری و تبعه افغان نیز سرایدار این دامداری بوده است.

شواهد نشان میداد مقتولان در خواب طعمه جنایت شده باشند.در بررسی های به عمل آمده هیچ اثر انگشتی از قاتل یا قاتلین احتنالی کشف نشد که احتمالا به خاطر استفاده آنها از دستکش بوده است.

در بررسی تکمیلی از خانواده های مقتولین متوجه شدیم مقتولان با کسی اختلافی نداشته و دشمنی هم نداشته اند.

بعد از سالها از پنهان ماندن راز این جنایت مرد و زن جوانی به دادسرا مراجعه کرده و خواستند راز قتل را افشا کنند.زمانی که زن جوان افغانستانی به اتاقم آمد خیلی دستپاچه بود و دست و پایش می‌لرزید.

مدام می‌گفت: ای‌کاش ترس و وحشت رهایش می‌کرد و همان پنج سال پیش به دادسرا می‌آمد و راز قتل پدرش و صاحب دامداری را فاش می‌کرد، اما ترس از این که جان خودش را هم از دست بدهد مانع از آن شده که حقیقت را بیان کند.

نشان پسر مقتول افغان در ماجرا:

زن جوان افغان لب به صحبت گشود و گفت :  با گذشت پنج سال از قتل و عذاب وجدان های چند ساله بالاخره  چند ماه پیش ازدواج کردم. عذاب وجدان پنهان کردن راز این جنایت باعث شده بود که حالم بد شود و شب‌ها کابوس ببینم.

یک روز با همسرم دردل کرده و ماجرای جنایتی که از آن آگاهی داشتم و در قبال آن سکوت کرده بودم را بازگو کردم. شوهرم باورش نمی‌شد که برادرم به این جنایت دست زده است. او به من گفت: همه جوره حمایتم می‌کندو بهتر است با هم به مرجع قضایی برویم و آنچه را که می‌دانیم بازگو کنیم تا شاید خون پدرم و کارفرمای بیگناهش پایمال نشود.

با اعترافات دختر مقتول تیمی از کاراگان آگاهی جنائی پسر مقتول افغان و متهم به قتل را دستگیر و جهت بازجوئی به دادسرا منتقل شد.

متهم افغان انگیزه خود از قتل را سرقت عنوان نمود و گفت: در رفت آمد به دامداری متوجه وجود گاو صندوق صاحب دامداری در یکی از اتاقها شده است و تصور نموده داخل گاو صندوق پول زادی وجود دارد که با سرقت از آن صاحب پول فراوانی خواهد شد.

وی با همدستی سه تن از دوستانش شبانه به دامداری رفته و پس از قتل پدر و صاحب کار وی در خواب نسبت به سرقت از گاو صندوق دامداری اقدام نموده اند.

قاتل پس از بازگشت به خانه از شدت ترس و هراس ماجرا را برای خواهرش تعریف و وی را تهدید میند که اگر پرده از ماجرای قتل بردارد وی را نیز مانند پدر خواهد کشت…

با اعتراف قاتل همدستان وی نیز دستگیر و به اعدام محکوم شدند.

 

قتل در شهریار / حوادث شهریار