روزی شخصی تصمیم میگیرد گوشی تلفن خود را بردارد و در تلگرام پیامی به دوستش دهد و تولدش را تبریک بگوید. مدت زمان این عمل تقریبا سه دقیقه است. او گوشی را برمیدارد، وارد تلگرام میشود و میبیند تعداد زیادی پیام جدید آمده. یک به یک همه را باز میکند. چند پیام اجتماعی است، چند […]
روزی شخصی تصمیم میگیرد گوشی تلفن خود را بردارد و در تلگرام پیامی به دوستش دهد و تولدش را تبریک بگوید. مدت زمان این عمل تقریبا سه دقیقه است. او گوشی را برمیدارد، وارد تلگرام میشود و میبیند تعداد زیادی پیام جدید آمده. یک به یک همه را باز میکند.
چند پیام اجتماعی است، چند پیام با محتوای طنز، چند فیلم، چند گیف و… هر کدامشان هم در پایان،
حاوی لینکی هستند از کانالی که این پیامها از آنجا فوروارد شده. سری به آن کانالها میزند. شروع میکند به اسکرول کردن(راندن صفحه موبایل به بالا یا پایین).
از کانال اول به دومی و سومی و همینطور الی آخر . در یکی از کانالها، با آدرس اینستاگرام جالب توجهی مواجه میشود.
سریع به اینستاگرام میرود. پستها را چک میکند. آن صفحه را فالوو میکند. استوریها را میبیند.
اسکرول میکند. لایک میکند. اسکرول، لایک. اسکرول، لایک. و دوباره و چندباره و صدباره، اسکرول، لایک.
علاوه بر اینها با بعضیها شروع میکند به چت کردن، پیامهای گروههایش را میخواند و
جواب میدهد و کامنت میگذارد و… . دو ساعت میگذرد و گیج و منگ، با سردرد و چشمدرد
به این فکر میکند که برای چه کاری وارد تلگرام شد؟ یادش نمیآید.
از آنهایی که اهل کتاباند سوال کنید شخصیتهای رمانها و داستانها چه جایی در ذهنشان دارند؟
مطمئن باشید تعداد زیادی از شخصیتها را جزء به جزء و دقیق و با اشاره به ظرایف توصیف میکنند.
طوری که انگار دربارهی یکی از اعضای خانوادهشان حرف میزنند. چرا؟
چون “وقت” صرف آن کتاب کرده. به پایش عمر گذاشته. در فضای داستان نفس کشیده و
شخصیتها آرام آرام وارد روح و جانش شده است.
کتاب یا هر چیز دیگری که عمیق و دقیق ما را به فکر فرو ببرد این فرصت را به ذهن میدهد که
درباره آن پدیده بیاندیشد. به عمقش برود. از زوایای مختلف نگاهش کند و امکان درک کردنش را داشته باشد. اما در این روزگار که هویتمان در سرانگشتمان خلاصه شده و بیشفعالترین اندام بدنمان،
انگشت شست است؛
هر لحظه و هر روز را به امید لحظهی بعد و روز بعد و فردای بهتر رد میکنیم و میرویم.
دنبال بعدی و بعدی و بعدی هستیم.
حس میکنیم چیزی در آن بعدی وجود دارد. من به شما میگویم، خیالتان راحت. هیچ چیز نیست.
ما ” #سرطان_اسکرول” گرفتهایم. به فکر درمانش باشیم…..