چهارشنبه سوری :آتش زدن بدی ها ،پریدن از سختی ها

قاشق زنی  بوته افروزی هر خانواده روی پشت‌بام یا فضای باز خانه خود، کپه‌های خاروخاشاک را در پنج یا هفت کپه آماده می‌کرد. با تاریک شدن هوا که همگی دور هم جمع می‌شدند، این کپه‌ها را آتش می‌زدند و از روی آن می‌پریدند.  جالب است بدانید پریدن از روی آتش که تقریبا همه جای ایران […]

قاشق زنی

 بوته افروزی

هر خانواده روی پشت‌بام یا فضای باز خانه خود، کپه‌های خاروخاشاک را در پنج یا هفت کپه آماده می‌کرد.

با تاریک شدن هوا که همگی دور هم جمع می‌شدند، این کپه‌ها را آتش می‌زدند و از روی آن می‌پریدند.

 جالب است بدانید پریدن از روی آتش که تقریبا همه جای ایران متداول است، تعبیرش داستان اساطیری سیاوش است که از آتش گذر می‌کند و به خاطر پاک بودنش، سالم می‌ماند.

در واقع این اعتقاد وجود داشته که با گذر از آتش، بیماری‌ها از فرد دور می‌شود.

از این جهت، هنگام پریدن از روی آتش می‌خواندند:

«زردی من از تو، سرخی تو از من»

پس از مراسم آتش بازى و خواندن سرود «زردى من از تو، سرخى تو از من مردم کوچه‌ها را خالى کرده و گرد کرسى و سفره خود مى‌نشستند.

قاشق زنی

صداى کلون در به گوش مى‌رسید.

نگاه‌ها روى غذاى وسط سفره که معمولاً سبزى پلو با ماهى بود لحظه اى به هم دوخته مى‌شد.

تکه اى غذا، آجیل، شیرینى یا پول مى‌توانست دلى را خرسند و خوشحال کند.

پسر بزرگ خانه یا پدر به هواى اهداى خوراکى یا نقدینگى خود را پشت در حیاط مى‌رساند.

قاشق زن‌ها، پوششى بر صورت خود مى‌کشیدند تا شناخته نشوند.

کسى اصرار در شناخت ایشان نداشت و هرچه از دستش برمى‌آمد در دستمال وى مى‌گذاشت.


ترتیب رسم قاشق زنى به این شکل بود: قاشق زن‌ها که معمولاً براى ناشناس ماندن تک نفره اقدام به قاشق زنى مى‌کردند .

با قاشق بر پشت کاسه مسى مى‌کوبیدند. با شنیدن صداى قاشق لقمه در گلوى صاحب سفره گره مى‌خورد و پایین نمى‌رفت.

کسى پشت در اعلام گرسنگى مى‌کند.


پیش از رسیدن میزبان، قاشق زن دستمال اش را از زیر یا بالاى در داخل خانه مى‌فرستاد.

وقتى نیم لاى در بازتر مى‌شد که دستمال پر شده از خوراکى، قند یا پول در دستشان قرار مى‌گرفت.

قاشق زن به سرعت از محل دور مى‌شد و تنها خواسته اش ناشناس ماندنش بود.

از آنجا که در هر محله آدم خیررسان پیدا مى‌شود، قاشق زن بى آنکه بداند تحت تعقیب آدم خیر قرار مى‌گرفت.


قاشق زن‌ها زیاد شدند و برخى‌ها در قالب گروه‌هاى سه -چهار نفره قاشق زنى مى‌کردند.

وارد کوچه اى مى‌شدند و قاشق بر کاسه مى‌کوفتند.

پس از اتمام کار و باز کردن دستمال‌هایشان پشت کوچه، هر یک شانس خود را با دیگرى مقایسه مى‌کرد.

یکى آجیل برده بود و دیگرى سکه اى پول، یکى هم با دستمال خالى که مى‌شد

از این طریق به خست صاحبخانه پى برد.

حکایت شوخى‌هاى قاشق زنى براى هر کس خاطره اى ماندنى ساخت و شاید خاص بودن این شب در احیاى خاطراتش نقش داشته است.

جوانى تند و تیز که سر و بدنش را مى‌پوشاند تا حتى جنسیتش نیز معلوم نشود.

دستمال را مى‌انداخت داخل حیاط و با محتواى پول، شیرینى، نخودچى و کشمش که در گره دستمال جا خوش کرده بود، کوچه را مانند دونده در حال فرار ترک مى‌کرد.

فالگوش نشینی

آسمان که تاریک می‌شد و شناسایی آدم‌ها سخت، آنهایی که دلشان می‌خواست بختشان باز شود یا به زیارت بروند یا نیّت‌های دیگر داشتند از خانه بیرون می‌رفتند.

به حرف‌های رهگذران یا اهالی خانه‌ها گوش می‌کردند.

اگر اولین چیزی که به گوششان می‌خورد، شاد و خوشایند بود، نیتشان را به خیر فال می‌زدند و اگر سخنان تلخ و ناراحت کننده می‌شنیدند، فالشان را به برآورده نشدن می‌زدند.

کوزه‌شکنی

در بیش‌تر شهرهای ایران پس از پریدن از روی آتش، کوزه‌ها را می‌شکستند.

این آیین احتمالا به این دلیل بود که در گذشته مردم اعتقاد داشتند که بدیُمنی به درون کوزه می‌رود و شکستن آن باعث از بین رفتن بدیمنی می‌شود.

در مناطق مختلف ایران، تفاوت جزیی در اجرای مراسم وجود داشته است.

برای نمونه در تهران داخل کوزه چند سکه هم انداخته می‌شده است.

درمنطقه‌ی خراسان داخل کوزه مقداری زغال، نمک و سکه قرار می‌دادند.

و بعد از آن هر عضو خانواده با گرداندن کوزه به دور سر خود، هرگونه بدیمنی و اتفاق بد را به کوزه منتقل کرده و در نهایت آن را از بام خانه به کوچه پرتاب می‌کردند.

در اراک و آشتیان دانه‌های جو در کوزه می‌گذاشتند.

بعضی معتقدند این سنت، یک اصل بهداشتی داشته است.

ظروف سفالین چون لعاب نداشتند، خیلی زود آلوده می‌شدند.

و با توجه به اینکه قابل شستن و پاک کردن نبودند، بنابراین باید از بین می‌رفت.

ایرانیان قدیم باور داشتند که ظرف سفالین بیش از یک سال نباید در خانه بماند .

که این موضوع ریشه‌ی اصل بهداشتی داشته که گفتیم.

برای همین با پایان سال در شب چهارشنبه سوری، ظروف سفالین در خانه را می‌شکستند.

از طرف دیگر با این عمل، کار سفالگران هم رونق می‌گرفت.

داستان کوزه به همینجا ختم نمیشد و گاهی با آن فال هم می‌گرفتند.

به این صورت که کوزه دهان گشادی میان خودشان می‌گذاشتند.

دختران دم بخت نشانه‌ای درون کوزه می‌انداختند .

زنی دیگر چند تکه کاغذ که اشعار حافظ رویش نوشته شده بود داخل کوزه می‌انداخت.

بعد دختر نابالغی می‌آمد و یک شعر و یکی از آن نشانه‌ها را از درون کوزه برمی‌داشت و به این شکل، برای خودشان فال را تعبیر می‌کردند.

قاشق زنی

پختن آش ابودردا

 خانواده‌هایی که مریض داشتند، برای درمان بیمارشان در شب چهارشنبه سوری، آش ابودردا یا آش بیمار می‌پختند.

و مقداری از آن را به بیمارشان می‌دادند، بقیه‌اش هم بین خودشان و فقرا تقسیم می‌کردند.

معتقد بودند که با این کار، بیمارشان درمان می‌شود و بیماری از اون دور می‌شود

. می‌گویند «آش بیمار» یا «آش امام زین‌العابدین» را با مواد و بُنشن یا پولی که از قاشق‌ زنی به دست می‌آوردند، می‌پختند.

آجیل مشکل‌گشا

در گذشته بعد از پایان مراسم پریدن از آتش، اهل خانه دور هم جمع می‌شدند.

 آخرین دانه‌های نباتی مانند: تخمه هندوانه، تخمه کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخمه خربزه، گندم و شاهدانه را که از زمستان باقی‌مانده بود.

روی آتش بو داده و با نمک تبرک می‌کردند و می‌خوردند.

گذشتگان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربان‌تر می‌شود و کینه از وی دور می‌شود.

آنهایی هم که نذر کرده بودند، آجیل هفت مغز (پسته، فندق، بادام، توت خشک، خرما، نخودچی و کشمش) که آجیل چهارشنبه سوری نام داشت.

از دکانی که رو به قبله بود می‌خریدند و بین خودشان و آشنایان پخش می‌کردند و می‌خوردند.

کندروخوشبو


از دیگر آداب چهارشنبه سوری آن است که زنان بر در دکان عطاری می روند

و از او «کندر وشابرای کارگشا» می خواهند و تا عطار برود بیاورد فرار می کنند

این دکان باید رو به قبله باشد سپس به دکان دیگری که رو به قبله باشد می روند و «خوشبو» می خواهند که مراد اسفند است

و چون عطار پی آن برود باز می گریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد می روند و مقداری کندر و اسفند می خرند

و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود می کنند.

قاشق زنی

گرداورنده : پریسا حبیبی پور