فرار پسر بچه از خانه به دلیل عصبانیت از مادر – مادر، پسرش را توبیخ کرد، او هم از خانه گریخت چهارم مهرماه امسال زن و مرد جوانی با مراجعه به کلانتری کمالشهر کرج از ناپدید شدن پسر ۱۰ ساله شان خبر دادند. به گزارش شهریارنگار و به نقل از روزنامه ایران چهارم مهرماه امسال […]
فرار پسر بچه از خانه به دلیل عصبانیت از مادر – مادر، پسرش را توبیخ کرد، او هم از خانه گریخت
چهارم مهرماه امسال زن و مرد جوانی با مراجعه به کلانتری کمالشهر کرج از ناپدید شدن پسر ۱۰ ساله شان خبر دادند.
به گزارش شهریارنگار و به نقل از روزنامه ایران چهارم مهرماه امسال زن و مرد جوانی با مراجعه به کلانتری کمالشهر کرج از ناپدید شدن پسر ۱۰ ساله شان خبر دادند.
مادر این کودک به مأموران گفت: پسرم تلفن همراه نداشت و از گوشی من برای درس خواندن استفاده میکرد اما بیشتر ساعات روز تلفن من دستش بود وقتی میگفتم خودم تلفن را نیاز دارم میگفت با آن کار دارم اما بعد متوجه شدم چند بازی در گوشی من نصب کرده و بیشتر از آنکه درس بخواند بازی میکند من هم عصبانی شدم و گوشی را از او گرفتم .بعد از این اتفاق او ناراحت شد و از خانه بیرون رفت. فکر میکردم خودش برمیگردد اما وقتی چند ساعتی گذشت و از برگشتنش خبری نشد نگران شدم و با پدرش همه جا را گشتیم ولی خبری از بچهام نبود حالا هم به کلانتری آمدیم تا کمک بخواهیم.
سرهنگ محمد نادر بیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در تشریح این پرونده گفت:
در پی اعلام این گزارش تیم ویژهای از کارآگاهان جنایی استان البرز تشکیل شد و پلیس پس از
بررسی دوربینهای مدار بسته محل زندگی وی دریافت این پسر بچه آخرین بار به خانه یکی از
ساکنان محله رفته است.
به این ترتیب خانه مرد همسایه شناسایی شد و مأموران به سراغ وی رفتند.
این مرد که ابتدا منکر اطلاع از سرنوشت کودک گمشده بود سرانجام در بازجوییها لب به اعتراف گشود
و گفت: آن روز این بچه را تنها و سرگردان در کوچه دیدم برای اینکه اتفاقی برایش نیفتد او را با خود
به خانهام بردم اما برایم تعریف کرد که از خانه قهر کرده و نمیخواهد برگردد گفت میخواهد کار کند
و خودش پول دربیاورد من هم او را به یکی از دوستانم که درشهرستان بهارستان – غرب استان تهران-
کارگاه مبلسازی داشت معرفی کردم تا آنجا کار کند.
به دنبال اظهارات این مرد پلیس به کارگاه مبلسازی رفت و پسرک را پیدا کرد.
صاحب کارگاه نیز در بازجوییها گفت: وقتی دوستم این پسر را نزد من آورد نگفت از خانه فرار کرده من
به تصور اینکه دنبال کار میگردد به او کار دادم و شبها هم در کارگاه میخوابید.
بدین ترتیب با برگرداندن پسربچه به خانوادهاش آنها اظهار داشتند که از همسایهشان شکایتی ندارند و
وی آزاد شد.