قرار بود نامش فرشاد باشد. نام همان فرشته نجاتش. همان افسر منجی که کادر پزشکی را به سردخانه کشاند، اما نفسهایش خیلی زود بند آمد. سرمای سردخانه بدن نحیفش را تسخیر کرد. هنوز تصویر حرکت پای پسرش در سردخانه به ذهنش سنجاق شده. لحظه شیرین اما دردناکی که پدر کوهدشتی در سردخانه بیمارستان شهریار تجربه […]
قرار بود نامش فرشاد باشد. نام همان فرشته نجاتش. همان افسر منجی که کادر پزشکی را به سردخانه کشاند، اما نفسهایش خیلی زود بند آمد. سرمای سردخانه بدن نحیفش را تسخیر کرد. هنوز تصویر حرکت پای پسرش در سردخانه به ذهنش سنجاق شده. لحظه شیرین اما دردناکی که پدر کوهدشتی در سردخانه بیمارستان شهریار تجربه کرد. پدر شد اما خیلی کوتاه.
به نقل از شهروند آنلاین ؛ پدر بودن رنج گزافی داشت. «بار نخستی بود که پدر میشدم. من و همسرم شوق زیادی داشتیم و بچه را برای تولد به بیمارستان امام سجاد شهریار آوردیم اتاقش را چیده و وسایلش را آماده کرده بودیم. منتظر بودیم به دنیا بیاید اما نه به این زودی.»
رضا خدایاری، اهل کوهدشت لرستان است. پدر جوانی که در لحظه به دنیا آمدن پسرش در بیمارستان حضور نداشت. «همسرم غروب ۳۱ فروردین از ناحیه زیر شکم دچار درد میشود. به بیمارستان کمالی کرج میرود. در آنجا سونوگرافی و معاینه میشود. مادر و بچه مشکلی نداشتند و خطری آنها را تهدید نمیکرد.»
بامداد اول اردیبهشت بود که دوباره درد به سراغ مادر ۲۳ساله میرود. اینبار اما به بیمارستان امام سجاد شهریار میرود. «پسر ۷ ماههام ساعت ۴ صبح به دنیا آمد اما کادر پزشکی مدعی بودند که نوزاد ۳ روزی است در شکم مادر جان باخته. بچه را به همسرم نشان میدهند و میگویند علائم حیاتی ندارد و او را به سردخانه منتقل میکنند.»
همزمان رضا خدایاری در جریان زایمان زودتر از موعد همسرش قرار میگیرد و خود را به شهریار میرساند.
اجازه ملاقات با همسرش را نمیدهند حتی در زمان ملاقات هم نمیتواند او را ببیند. تصمیم میگیرد تا نوزاد مردهاش را ببیند تا در گوشش اسمش را نجوا کند. «اجازه از سوی حراست صادر شد و مسئول سردخانه در یخچال را باز کرد. پسرم در کارتن گذاشته شده بود. در جعبه را باز کردم. نوزادم کاملا نفس میکشید. شکمش بالا و پایین میشد. پاهایش را تکان میداد. سردش شده بود. چقدر این ۱۲ ساعت برایش طاقتفرسا بوده. چه سرمایی را تحمل کرده بود. داد میزدم بچهام زنده است. نگهبان فکر کرد توهم زدهام و وقتی بچه تکان خورد، قبول کرد که زنده است.»
افسر نجاتبخش
نگهبان موضوع را به سوپروایزر اطلاع میدهد هیچکس باور ندارد نوزاد مرده، زنده شده باشد. نوزادی که بهگفته کادر پزشکی از شکم مادر مرده بیرون آمده بود. وقتی امیرنژاد، مامور نیروی انتظامی تکانهای بچه را در سردخانه دید، یکی از پرستاران را برای کمک آورد و بچه را میان پارچه پیچیدند و در دستگاه گذاشتند.
نوزاد عریان در یخچال سردخانه ۱۲ ساعت با مرگ جنگید. ۱۲ ساعت ضربان قلبش از شماره نیفتاد. اکسیژن خونش ثانیهای قطع نشد و نفسش در جریان بود.
شوق زندگی در کالبد پدر و مادر گُر گرفته بود که بامداد دوم اردیبهشت دوباره خبر رسید نوزادشان به آغوش مرگ رفته است.
حالا تنها خواستهشان رسیدگی به مرگ نوزادشان است. سهلانگاری که از سوی مسئولان درحال بررسی است.
واقعیت بازگشت از دنیای مردگان
زنده شدن مردگان در سردخانه بیمارستان تکراری است اما آیا از منظر پزشکی امکان زنده شدن در سردخانه وجود دارد؟
محمد تقی طباطبایی فوق تخصص کودکان و رئیس بخش آنکولوژی بیمارستان مفید در این رابطه به شهروند میگوید: «زنجیرهای از تغییرات فیزیوپاتولوژیک منجر به مرگ میشود. مرگ درواقع توقف دائمی و غیرقابل برگشت در عملکرد دستگاههای گردش خون، تنفس و مغز است.»
او در ادامه میگوید: «پس از اینکه علائم حیاتی بیمار از بین رفت و حتی روی دستگاه هم نشان نداد، باید احیای قلبی صورت گیرد. احیای قلبی و ریوی شامل اقدامهایی است که برای بازگرداندن اعمال حیاتی دو عضو مهم قلب و ریه انجام میشود. با احیای قلبی، گردش خون و تنفس بهطور مصنوعی تا زمان برگشت جریان خون طبیعی بیمار برقرار خواهد شد. درواقع مرگ، پایان ارتباط بین پزشک و بیمار نیست. پزشک بعد از مرگ فیزیولوژی بیمار باید طبق آییننامه پزشکی اقدامهای احیای بیمار را انجام دهد. مرگ ظاهری حالتی از زندگی است که زیر ماسک مرگ پنهان شده است. پزشک باید حاذق و باتجربه باشد تا بتواند علائم مرگ ظاهری را از مرگ تشخیص دهد.»
مرگ ظاهری
پزشک بیمارستان مفید معتقد است: «در مرگ ظاهری، هوشیاری و حرکات عضلات از بین میرود. حرکات تنفسی، ضربان قلب و فعالیت ارگانها خفیف میشود. گاهی اشتباهی تصور میشود که بیمار علایم حیاتی ندارد. درواقع مرگی در کار نیست و این یک قصور پزشکی است.»
فوق تخصص کودکان گفت: «بیماری که علایم حیاتیاش از کار افتاده، دوباره در سردخانه علایم زندگی در او به جریان میافتد. نباید از واژه بازگشت به زندگی استفاده کرد چراکه این یک اهمالکاری از سوی پزشک معالج بوده که گواهی فوت صادر کرده است. مرگ به هر صورتی که باشد امری پزشکی است. بنابراین تشخیص وقوع مرگ و زمان آن در صلاحیت پزشکان است.
گواهی فوت زمانی باید صادر شود که پزشک مطمئن باشد بیمار با عملیات درمانی و احیا، برگشتناپذیر است. گواهی فوت سندی است که برای آن اعتبار قائل هستند و نشاندهنده آن است که فرد از نظر علمی دچار مرگ شده و برگشتی برای آن نیست.»
دکتر طباطبایی بر این باور است که بیش از نیمی از نوزادان در بدو تولد بدون نیاز به اقدام خاصی شروع به تنفس طبیعی میکنند. «تعدادی از نوزادان برای شروع تنفس احتیاج به احیا دارند و شاید درصدی هم نیاز به اقدامهای احیای پیشرفته نظیر ماساژ قلبی و استفاده از دارو دارند.
نوزاد هفت ماهه نارس با وزن بسیار پایین که در زایمانی طبیعی به دنیا آمده است باید از همان ابتدا احیا صورت میگرفت و تحت مراقبتهای حمایتی پزشکان بود.»
اقدامهای پزشکی طبق آییننامه
حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا هم در مورد اقدامهای قانونی پزشکان در آییننامه پزشکی میگوید: «از نظر پزشکی، مرگ، توقف کامل و بیبازگشت اعمال حیاتی است و معمولا ابتدا قلب از کار افتاده و در پی آن مرگ سلولهای مخ فرا میرسد و در نتیجه آن تنفس، حس و حرکت از بین میرود و گاهی بالعکس ابتدا مرگ بافتهای مغزی پیش میآید و قطع تنفس و در نتیجه فقدان اکسیژن در خون باعث از کار افتادن قلب میشود و در هردو صورت، مرگ قطعی و واقعی فرا میرسد.»
این پزشک باتجربه از تفاوتهای مسئولیت پزشکی برای کودکان و بزرگسالان پس از پایان حیات بیماران میگوید: «اقدامهای احیای کودکان و بزرگسالان متفاوت است. وقتی بیمار بزرگسالی که علایم حیاتی ندارد به بخش اورژانس بیمارستان سینا منتقل میشود کادر پزشکی طبق مقررات موظف است تا ۴۰دقیقه بیمار را احیای قلبی کند. حتی اگر یک درصد احتمال برگشت بیمار به زندگی باشد اقدامهای نجات باید صورت گیرد، اما قوانین برای کودکان متفاوتتر است.»
قصور پزشکی از منظر حقوقی
ناصر صمدزاد، یک حقوقدان است. او قصور پزشکی را از منظر حقوقی مورد بررسی قرار میدهد: «گاهی پزشک اقدامهایی را برای بیمار انجام داده است که نباید انجام میشد. یعنی بهدلیل ارتکاب این موارد، نتیجه زیانبار بهوجود آمده است. پزشکی بهدلیل مهارت نداشتن، اقدام خطرناکی انجام میدهد. همانند تزریق ژل و بوتاکس که منجر به فلج صورت یا بیحسی کامل بخش مورد تزریق در بیمار میشود. گاهی نیز پزشک باید اقدامها و مراقبتهای پزشکی را انجام میداد که بهدلیل غفلت یا سهلانگاری خودداری میکند. پرونده نوزاد شهریاری هم از نوع قصور دوم است.
قصور پزشکی به بیان ساده به معنی کوتاهی، اهمال و بیاحتیاطی پزشک معالج است. یعنی پزشک در درمان و طبابت خود مرتکب خطا شده است. هرگونه فعل مثبت، یعنی کاری که پزشک انجام داده است، یا هرگونه ترک فعل یعنی کاری که پزشک انجام نداده است چنانچه منجر به ورود آسیب به بیمار شود، از مصادیق و انواع قصور یا خطای پزشکی خواهد بود.»
او درباره نحوه رسیدگی به قصور پزشکی هم میگوید: «در کمیسیون، پرونده کیفری شکایت از پزشک توسط گروهی از پزشکان متخصص و خبره، مورد بررسی قرار میگیرد و تشخیص پزشک و دیگر موارد توسط هیأت پزشکان رسیدگی میشود. قصور پزشکی از حیث نوع و میزان، توسط پزشکی قانونی یا کمیسیون نظام پزشکی تعیین میشود.
وقتی نظریه پزشکی قانونی و کمیسیون نظام پزشکی با بررسی علت تامه مرگ و عملکرد پزشک، قصور پزشکی را محرز و مسلم تشخیص دهد، پزشک دیه کامل باید پرداخت کند.
اقتصاد ۲۴- سوم فرودین بود که خبری عجیب در شبکههای اجتماعی منتشر شد: «نوزادی که زنده بود، به سردخانه بیمارستان امام سجاد شهریار منتقل شد و جان باخت». یک روز بعد، خبرگزاری فارس در گفتگو با «محمدهادی ناصح، مدیر شبکه بهداشت و درمان شهریار»، «پدرام پاک آیین، سخنگوی وزارت بهداشت»، «علی مشکی، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی ایران» و یک مقام مسئول در بیمارستان شهریار به روایت ماجرا پرداخت.
در این روایت بارها تاکید شده که «کودک نارس به دنیا آمده» و «ضربان قلب» نداشته است و به شکلی ملموس، تلاش شده تا قصوری متوجه پرسنل بیمارستان امام سجاد شهریار نباشد. همان روز، اما خبری منتشر شد مبنی بر برکناری رئیس بیمارستان امام سجاد شهریار بابت اتفاق رخ داده، اما تا امروز خبری از روایت واقعه از زبان شاهدان عینی، نبود.خبرنگار ما(اقتصاد ۲۴)برای پیگیری چند و، چون ماجرا با چند تن از شاهدان عینی و پرسنل بیمارستان به گفتگو پرداخته است. یکی از پرسنل بیمارستان، روز پیش از واقعه را اینطور روایت میکند:
«خانمی که ۷ ماهه باردار بود، به همراه همسرش، روز ۳۱ فروردین به بیمارستان امام سجاد شهریار مراجعه کرد. دلیل مراجعه هم اصطلاحا شروع درد در خانم بوده است.
پس از این مراجعه و با تشخیص پزشکان، خانم وضع حمل میکند. پس از وضع حمل، پزشکان و پرستاران حاضر در صحنه در شرایطی به خانم میگویند که فرزند شما ۳ روز پیش در شکمتان فوت شده که این خانم و همسرش، روز قبل از مراجعه به بیمارستان امام سجاد شهریار، به بیمارستان کمالی در کرج مراجعه کرده بودند و این بیمارستان، سلامت مادر و بچه را در گواهی خود تایید کرده است. این بیمارستان همچنین طبیعی بودن وضعیت نوزاد را نیز تایید کرده است.»
این کارمند بیمارستان امام سجاد شهریار، در ادامه تاکید کرد که «پرستاران حاضر در صحنه و پدر بچه، برای من تعریف کردند که پس از اعلام فوت شدن فرزند، او را به مادر نشان میدهند. از قرار معلوم نوزاد کمی کبود شده بود. همان شب، حدود ساعت ۵ صبح، این نوزاد با توجه به تشخیص مرگ از سوی پزشکان، به سردخانه منتقل میشود.»از اینجا به بعد ماجرا، نقش پدر فرزند جدیتر میشود. بنا به یافتهها و بررسیهای خبرنگار فراز، او پس از انتقال فرزندش به سردخانه بیمارستان شهریار، نزد پرسنل حراست بیمارستان میرود و از آنان خواهش میکند که اجازه دهند او کودکش را ببیند. یکی از این افراد، برای خبرنگار «فراز» چنین روایت کرد: «پدر بچه نزد ما آمد، لر بود و خواهش کرد که به رسم محلیشان احترام بگذاریم.
میگفت ما رسم داریم که حتی پس از مرگ فرزند هم، نام او را در گوشش زمزمه کنیم و ذکر بگوییم.» پدر نوزاد در نهایت میتواند اجازه پرسنل حراست را بگیرد و به سردخانه بیمارستان برود تا نام نوزادش را در گوشش زمزمه کند. این کارمند بیمارستان امام سجاد در ادامه متذکر شد: «پدر نوزاد پس از اینکه بالای سر کودکش رفت و در گوش او نامش را زمزمه کرد، دستی به بدن فرزندش میکشد و ناگهان متوجه تکان خوردن کودکش میشود.»
ساعت حدود ۶ صبح شده است. پدر پس از آنکه تکان خوردن نوزادش را میبیند، نزد پرستاران بیمارستان امام سجاد شهریار میرود و آنچه دیده را به آنان توضیح میدهد و تاکید میکند که فرزندش زنده است، اما کسی به او و اظهاراتش توجهی نمیکند. یک منبع آگاه در بیمارستان امام سجاد شهریار، ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: «پدر نوزاد پس از اینکه از پرستاران نا امید شد، به زحمت خودش را به سرپرستار بیمارستان رساند. برای او توضیح داد چه اتفاقی رخ داده، ولی سرپرستار در پاسخ به او گفت که “نه آقا، اینطور نیست و شما دچار توهم شدهاید”.»تلاشهای پدر نوزاد تا ظهر روز بعد (جمعه) ادامه پیدا میکند. آنطور که خبرنگار فراز مطلع شده، پدر نوزاد تقریبا به هرکسی که روپوش سفید داشته، مراجعه کرده و از زنده بودن فرزندش گفته، ولی کسی به او توجه نکرده است تا اینکه حدود ساعت ۲ ظهر، شیفت حراست بیمارستان عوض میشود. با تغییر شیفت، ماموری به نام «فرشاد امیرنژاد»، به عنوان حراست بیمارستان امام سجاد فعالیتش را آغاز میکند. او پس از عوض کردن لباسها و پوشیدن لباس فرم مخصوص حراست بیمارستان، با پدر نوزاد مواجه میشود و روایت او را میشنود.
یک شاهد عینی درباره گفت و شنود صورت گرفته میان مامور حراست و پدر نوزاد گفت: «پدر نوزاد به مامور گفت که آقا دستم به دامنت! اینجا هیچ کس به حرف من گوش نمیدهد. من دیدم بچهام تکون خورد و زنده است.» مامور حراست پس از شنیدن این اظهارات، نزد سوپروایزر بیماستان میرود. او روایت پدر نوزاد را دوباره با او در میان میگذارد، اما پاسخی مشابه دفعه قبل دریافت میکند:
«بله! در جریانم، به من هم گفت، اما جدی نگیر! پیگیری هم نکن! احتمالا دچار توهم شده است.
یکی دیگر از پرسنل بیمارستان امام سجاد شهریار، ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: «مامور حراست از قرار معلوم با گفتههای سوپروایز بیمارستان قانع نشد و خودش شخصا به سردخانه بیمارستان مراجعه کرد.» فرشاد امیرنژاد، مامور حراست بیمارستان در سردخانه، یخچالها را یکی پس از دیگری بررسی میکند تا اینکه با یخچالی مواجه میشود که کارتنی کوچک در آن قرار گرفته است. نوزاد در این کارتن قرار گرفته بود.
این کارمند بیمارستان امام سجاد تصریح کرد: «مامور حراست پس از اینکه نوزاد را پیدا کرد، به بدن او دست میکشد و متوجه غیر عادی بودن موضوع میشود. او کارتن و نوزاد را کمی تکان میدهد که ناگهان نوزاد شروع به نفس کشیدن میکند.» در تمام این لحظات، پدر نوزاد هم در کنار مامور حراست بوده و شاهد ماجراست. پدر برای دومین بار زنده بودن نوزادش را میبیند. مامور حراست و پدر نوزاد، بلافاصله نوزاد را از یخچال خارج میکنند و دنبال سوپروایز بیمارستان میروند، اما او را پیدا نمیکنند.مامور حراست به بخش «زنان و زایمان» مراجعه میکند. آنجا مستقیما به پرستاران مراجعه میکند. یکی از شاهدان عینی گفتوگوی صورت گرفته میان مامور حراست و پرستاران را اینطور روایت کرد: «مامور حراست به پرستاران گفت که چکار کردهاید؟ نوزاد زنده است، چرا به سردخانه منتقلش کردید؟ یکی از پرستاران به او گفت که امکان ندارد، گواهی فوت هم صادر شده است. مامور پاسخ داد که من خودم در سردخانه زنده بودن نوزاد را دیدهام. در این لحظه یکی دیگر از پرستاران با عصبانیت به مامور گفت که به چه حقی به سردخانه رفتهای که او پاسخ داد من مامورم، پای جان آدمیزاد در میان است، معلوم است که به سردخانه میروم.» به گفته این شاهد عینی، بحث میان مامور حراست و پرستاران بالا میگیرد و فرشاد امیرنژاد، به پرستاران میگوید که اگر به موضوع رسیدگی نکنید، از همه شما شکایت خواهم کرد.
اظهارات و جدیت مامور حراست سبب میشود که پرستاران بالاخره تصمیم به پیگیری موضوع بگیرند. آنان با سوپروایز بیمارستان تماس میگیرند و او تاکید میکند که یکی از پرستاران با مامور حراست به سردخانه برود و مساله را بررسی کند. این اتفاق رخ میدهد.
پرستاران با مامور حراست و چند نفر دیگر از پرسنل بیمارستان به سردخانه میروند. نوزاد در کارتن قرار داشت و روی صندلی. کودک را از کارتن خارج میکنند. با اولین تکان، نوزاد شروع به گریه کردن میکند. چشمهایش را باز میکند. یکی از شاهدان عینی برای به «فراز» گفت: «رنگ چشمهای نوزاد سبز بود و گریه میکرد. با گریه او، مامور حراست با عصبانیت به پرستاران گفت که خدا لعنتتون کنه! بچه زنده است و شما به سردخانه منتقلش کردید.» پدر نوزاد تمام این صحنهها را به چشم میبیند و خوشحال از زنده بودن نوزادش است.نوزاد را داخل پارچه میپیچند و پس از دهها ساعت، از سردخانه بیمارستان امام سجاد خارج و به بخش مخصوص نوزادان در بیمارستان منتقل میکنند. پرستاران از همان زمان به بعد، مراقبتهای لازم از کودک را به عمل میآورند و دست کم ۴ مرتبه، به صراحت به پدر نوزاد و مادر او اعلام میکنند که وضعیت فرزندشان طبیعی است و همه چیز در حال نرمال به سر میبرد. فرشاد امیرنژاد، مامور حراست بیمارستان تا ساعت ۱۰ شب شیفت بیمارستان بوده، یکی از پرسنل بیمارستان به «فراز» گفت که او ۲ مرتبه نزد پرستاران آمد و از سلامت نوزاد اطمینان حاصل کرد و پس از پایان شیفتاش، محل ماموریت خود را ترک کرد.
«نوزاد زنده بود و در حالت طبیعی، اما صبح فردا، جان خود را از دست داد.» این عین روایتی است که یکی از پرسنل بیمارستان امام سجاد به خبرنگار «فراز» گفت. او تاکید کرد که با از دست رفتن جان نوزاد، پدر فرزند با مامور حراستی که نوزادش را از سردخانه خارج کرده بود، تماس گرفت و با گریه، موضوع را به اطلاع او رساند. این تماس حدود ساعت ۷ صبح روز بعد از انتقال نوزاد از سردخانه به بخش ویژه نوزادان در بیمارستان امام سجاد شهریار گرفته میشود.
هنوز علت مرگ دوباره کودک مشخص نشده است، اما به گفته مقامات مسئول وزارت بهداشت به خبرگزاری فارس، علت مرگ در حال بررسی توسط پزشکی قانونی است. نکته قابل توجه آنکه این اولین اتفاق تلخ رخ داده در بیمارستان امام سجاد شهریار نیست و با جستجوی نام این بیمارستان در گوگل، با لیست قابل توجهی از اشتباهات مواجه خواهید شد. اشتباهاتی که احتمالا به سبب همانها، مردم محلی نام این بیمارستان را «غسالخانه» گذاشتهاند.
به نقل از فراز:نکته قابل توجه آنکه خبرگزاری فارس تلاش کرده تولد زودتر از موعد و «نارس» نوزاد را دلیل مرگ بیان کند، اما دو منبع در بیمارستان امام سجاد شهریار به خبرنگار «فراز» گفتند که مطالب مطرح شده درباره تولد نوزاد در ۶ ماهگی، صحت ندارد. نوزاد ۷ ماهه بود. یکی از این افراد تاکید کرد: «من شخصا با پزشکان بیمارستان حرف زدم، گفتند که کودک حتی نیازی به قرار گرفتن در زیر دستگاه مخصوص هم نداشته، چون مشکلی نداشته است. پرستاران، اما پس از آنکه نوزاد به دنیا میآیند، با دیدن کبود بودن او، مرگش را تشخیص میدهند و حتی حاضر به احیای نوزاد، CPR او نمیشوند.»
مرگ نوزاد، اما پایان اتفاقات عجیب رخ داده در بیمارستان امام سجاد شهریار نیست. یکی دیگر از پرسنل این بیمارستان در گفتگو با «فراز» خبر از ممنوع الورود شدن فرشاد امیرنژاد، مامور حراست بیمارستان امام سجاد شهریار به این بیمارستان پس از زنده یافتن نوزاد در سردخانه داد و تاکید کرد که این تصمیم احتمالا از سوی هیات مدیره بیمارستان گرفته شده است. یگیریهای خبرنگار فراز از منابع مختلف حکایت از آن دارد که ۲ روز بعد از فوت نوزاد، ۳ فروردین، مسئول حراست بیمارستان امام سجاد شهریار با فرشاد امیرنژاد تماس گرفته و رسما به او اطلاع میدهد که به بیمارستان ممنوع الورود شده است و به بیمارستان مراجعه نکند.اینکه چطور وزارت بهداشت و مسئولان بیمارستان امام سجاد شهریار تشخیص دادند که مامور حراستی که نوزاد را از سردخانه زنده خارج کرده، باید ممنوع الورود شود و خبری توبیخ پرستاران نباشد، پرسشی است بی پاسخ، اما آنچه عیان است، آن است که اتفاق تلخ رخ داده در بیمارستان سجاد شهریار نه اولین اشتباه پزشکان ایرانی است و احتمالا نه آخرین آن، اما از قرار معلوم عزمی برای برخورد با این اشتباهات که مشخصا با جان افراد سر و کار دارد، نیست. این در حالیست که هزینههای درمان در ایران روز به روز گرانتر میشود و توان درمانی افراد کاهش پیدا میکند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.