اون اوایل یعنی ۲۵ سال پیش که بیمارستان امام خمینی شهریار (ره) به کما رفت، سطح هوشیاریش خیلی پایین بود و تقریبا امیدی به زنده موندنش نبود. دکترای زیادی توی این ۲۵ سال بالای سر این مریض اومدن و رفتن اما کارشون فقط تزریق یه بونکر سیمان به بدنه این بیمار بی جان بود که […]
اون اوایل یعنی ۲۵ سال پیش که بیمارستان امام خمینی شهریار (ره) به کما رفت، سطح هوشیاریش خیلی پایین بود و تقریبا امیدی به زنده موندنش نبود.
دکترای زیادی توی این ۲۵ سال بالای سر این مریض اومدن و رفتن اما کارشون فقط تزریق یه بونکر سیمان
به بدنه این بیمار بی جان بود که حتی نفس هم نمی کشید. در حقیقت اونا اینجوری حضور خودشونو نشون می دادن،
مردم شهریار هم دیگه یه جورایی از این بیمار دست شسته بودن و امیدی به حیات دوباره اون نداشتن.
اما در سه چهار سال گذشته عده ای دلسوز به غیرتشون برخورد و با عزمی جزم بالای سر این بیمار
به کما رفته اومدن و تصمیم گرفتن نجاتش بدن. اونا از جون خودشون مایه گذاشتن و شبانه روز
بیدار موندن و به این بیماری بدحال نفس مصنوعی دادن تا سرپا بشه. اون اوایل هر کی از راه می رسید (مخصوصا همون دکترای مدعی که خودشون نتونسته بودن واسه این
بیمار کاری کنن) آیه یاس می خوندن و تلاش تیم جدید رو بی نتیجه می دونستن.
اما این دوستان (سمایی، عرفان منش، دکتر خراسانی، رحیمی، فرج ا…، مهندس رهگذر و
خیل عظیمی از خیرین منطقه تحت حمایت های دیگر مسئولین چون به کار خودشون ایمان داشتن،
نه تنها دلسرد نشدن بلکه شبانه روز مثل پروانه دور این بیمار چرخیدن و عاشقانه و بی منت تیمارش کردن. خلاصه جونم براتون بگه؛ مریضی که جون نداشت نفس هم بکشه و همه ازش قطع امید کرده بودن،
ریه هاش بکار افتاد و یواش یواش شروع کرد به نفس کشیدن. طوری که دیگه همه به زنده موندن و
سرپا شدنش امیدوار شدن و خودشونو واسه روز جشن (خرداد ۹۸) آماده می کردن که یهویی
به پرستارای مریض گفتن که عاشقانه و دلسوزانه کار کرن بسه و دیگه دست از تیمار کردن بکشید
و از این لحظه به بعد کار رو بسپرید به یه سری پزشکان متخصص!!! این بندگان خدا هرچی فریاد زدن که: بابا، این مریض رو به بهبود هستش و چیزی به سرپا شدنش نمونده. بذارین کار رو به نتیجه برسونیم…اما انگار مرغ یه پا داشت و این عزیزان باید اتاق مریض رو ترک می کردن و از پشت شیشه پنجره
به خون دلی که خورده بودن، خیره می شدن که آیا تیم پزشکی جدید و باصطلاح متخصص میتونن
این بیمار رو نجات بدن یا خیر. اما امروز مدتهاست که این عزیزان همچنان از پشت شیشه به مریضی که با عشق تیمارش می کردن،
نگاه می کنن و از ورود و آغاز بکار تیم جدید هم خبری نیست که نیست!!! جالبه که دیگه هیچکس از تاریخ سرپا شدن این مریض چیزی نمیگه و شواهد نشون میده که احتمال
به کما رفتن اون هست! حالا اگه حال مریض ما دوباره خراب بشه و باز هم به کما بره، کی میخواد
جوابگو باشه؟ اما ترس و دلهره عاشقان و دلسوزان شهرستان از این هستش که نکنه دوباره تنفس طبیعی این بیمار
با مشکل روبرو بشه و مجددا به کما بره. آخه اگه اینبار به کما بره، دیگه نمیشه واسش کاری کرد
و فقط باید اعضای بدنشو اهدا کرد.
و این یعنی له شدن انگیزه خیرینی که با جان و دل از مال خودشون گذشتن و میلیاردها تومن واسه
سرپا شدن این بیمار کمک کردن! و این یعنی هزاران درد و ورم دیگه ای که یقینا یقه شهرستان رو خواهد گرفت! شما را بخدا نذارین فعالیت ساخت بیمارستان ۳۱۳ تختخوابی امام خمینی (ره) شهریار قطع بشه
و باز همه بیفتیم به گرو کشی های سیاسی و جناحی و قبیله ای و…
نویسنده: پرویز امینی