اهدای عضو کیک تولدی که جان پدر را گرفت تابستان امسال بود که آن اتفاق هولناک برای پدر خانواده طهرانی رخ داد، همان روزی که داوود پدرخانواده به همراه پسرش علی رضا برای خریدن کیک تولد دخترش از خانه بیرون رفتند. هرچند قرار بود آن روز یکی از شیرین ترین روزهای این خانواده باشد اما […]
اهدای عضو
تابستان امسال بود که آن اتفاق هولناک برای پدر خانواده طهرانی رخ داد، همان روزی که داوود پدرخانواده به همراه پسرش علی رضا برای خریدن کیک تولد دخترش از خانه بیرون رفتند.
هرچند قرار بود آن روز یکی از شیرین ترین روزهای این خانواده باشد اما آن تصادف شوم باعث شد رنگ غم به زندگی آنها زده شود.
علیرضا تنها پسر داوود ماجرای آن روز را اینطور بازگو می کند.
از خانه بیرون رفتیم، پشت فرمان نشسته بودم که ناگهان کنترل خودرو از دستم خارج شد .
با نیوجرسی های کنار خیابان برخورد کردیم.
متاسفانه پدرم کمربند ایمنی نبسته بود و به شدت دچار آسیب شد.
او ادامه می دهد: شدت صدمه به پدرم آنقدر بود که آمبولانس سرصحنه تصادف حاضر شد و او را به بیمارستان امام سجاد(ع) شهریار منتقل کردند.
در همان معاینه اولیه پزشکان مشخص شد گردن پدرم دچار شکستگی شده.
ابتدا پزشکان گفتند باید او عمل شود اما از آنجایی که ریسک عمل بالا بود راضی به انجام عمل نشدیم.
با تصمیم خانواده طهرانی، پزشکان گردن داوود را با چند میله ثابت نگه داشتند تا به مرور زمان محل شکستگی ها جوش بخورد.
اما ماجرا به اینجا ختم نشد و چند ماه بعد محل قرار گرفتن میله عفونت کرد.
علی رضا می گوید: چندماه از ماجرای تصادف و آن اتفاقی که برای پدرم رخ داده بود می گذشت.
وقتی محل قرار گرفتن میله ها در گردن پدرم عفونت کرد پزشکان گفتند تنها راه بهبود وضعیت عمل جراحی است.
از آنجایی که دیگر راهی پیش رویمان نبود به عمل جراحی رضایت دادیم.
همه کارها برای انجام عمل داوود انجام شد و پس از انتقال مردجوان به اتاق عمل پزشکان تمام تلاش خود را به کار بستند تا بیمار به زندگی بازگردد.
علی رضا جوان می گوید: چند ساعت عمل پدرم طول کشید، در همه آن مدت خیلی نگرانش بودیم
اما وقتی پزشکان گفتند عمل جراحی با موفقیت به اتمام رسیده است نفس تازه ای کشیدیم و خیالمان راحت شد.
وی ادامه می دهد: پدرم را به بخش آی سی یو منتقل کردند،وقتی حالش بهتر شد به دیدارش رفتم.
او را که روی تخت بیمارستان دیدم دنیا روی سرم خراب شد با این حال خوشحال بودم که عملش با موفقیت انجام شده.
قرار بود چند روز دیگر او را مرخص کنند اما وقتی پدرم را دیدم گفت مراقب مادر و خواهرت باش.
دو روز از ماجرای عمل جراحی داوود می گذشت و این درحالی بود که خانواده اش منتظر بودند او مرخص شود و به خانه بازگردد.
علی رضا می گوید: مدام با بیمارستان تماس می گرفتم و جویا احوال پدرم بودم.
تا اینکه یکی از همان رزوها حوالی ساعت یازده شب بود که دلشوره گرفتم.
چندبار با بیمارستان تماس گرفتم و درنهایت پرستار بیمارستان گفت متاسفانه حال پدرتان خیلی خوب نیست.
پسر داوود می گوید: خودم را به بیمارستان رساندم ،پزشکان می گفتند پدرت دچار مرگ مغزی شده.
فقط یک معجزه می تواند او را به زندگی بازگرداند.
این یعنی کار تمام شده بود و ما برای همیشه پدرمان را از دست داده بودیم.
وی می گوید: همان زمان بود که پزشکان پیشنهاد دادن حالا که پدرم دچار مرگ مغزی شده اعضای بدنش را به چند بیمار نیازمند اهدا کنیم.
این تصمیم برای من و خانواده ام سخت بود.
اما وقتی حرف ازاهدای عضو بود آن روزی را به خاطر آوردم که درخانه همه اعضای خانواده به صورت اینترنتی فرم اهدای عضو را پرکرده بودیم.
این یعنی پدرم هم با این کار موافق بود.
به همین خاطر رضایت خود را اعلام کردیم
تا با این کار جان چند بیمار نیازمند از مرگ حتمی نجات پیدا کند.
دکتر ساناز دهقانی رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینا تهران در این باره می گوید: با رضایت اولیای دم ،بیمار مرگ مغزی به بیمارستان سینا منتقل شد.
وی در ادامه افزود: با توجه به شرایط بیمار مرگ مغزی و تلاش پزشکان متخصص کبد و نسوج وی به چند بیمار نیازمند اهدا شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.