در رثای معلمی که عاشق و آزاده بود / حشمت الله اسحاقی سیدهادی عظیمی شهریار نگار اگر بخوهیم در رثای فردی بنویسیم راه های مختلف وجود دارد ، دررثای یک شاعر به مقام ادبی و اشعار او و یا تاثیرگذاری وی می پردازند و دررثای یک معلم از دانش و منش او […]
سیدهادی عظیمی
شهریار نگار
اگر بخوهیم در رثای فردی بنویسیم راه های مختلف وجود دارد ، دررثای یک شاعر به مقام ادبی و اشعار او و یا تاثیرگذاری وی می پردازند و دررثای یک معلم از دانش و منش او می گویند در سالگرد هر انسانی از خاطرات او و آنچه گفته است اما برای من که حشمت الله اسحاقی از ابتدای زندگی به عنوان یک دایی مهربان و یک حامی همیشگی بوده است و در کلاس درس شاگرد او بوده ام ؛ نوشن از او امری سهل و ممتنع است . آسان است که دهها خاطره بگویم و سخت است که از میان صدهامطلب یکی را برگذینم و بنگارم .
در رثای استاد حشمت الله اسحاقی اشعارش ، زندگی اش و معلمی اش را باید در یک راستا دید . وقتی وی روی در نقاب خاک کشید مراسم ختم او با استقبال فراوانی روبرو شد و افراد متفاوت از افکار و اقشار مختلف به احترامش در مراسم حاضر شدند . این میزان استقبال فراتر از این بود که او را شاعر و دارای کلاس ها منظم شاعری یا معلمی با سابقه و.خوشنام بدانیم . استاد از یک سرمایه اجتماعی برخوردار بود. سرمایه ای که او را فراتر از شاعری و معلمی قرار میداد و به مثابه یک ظرفیت (جوهر اجتماعی) که هماهنگی و همکاری را در جامعه و گروه ، تسهیل می کند عمل می کرد و از این روست که وی می کوشید ظرفیت فوق را در مسیر شکل گیری و نهادینه شدن انجمن های ادبی و مراکز فرهنگی به کار گیرد و پدرانه و معلمانه در تقویت و ارتقای شاعران جوان کوشش نماید. سرماه اجتماعی استاد اسحاقی نشان داد که میتوان اهل شعر و ادب بود و در مسیری خارج از سیاست و بدون نیاز به جمع آوری را ی های انتخاباتی سرمایه اجتماعی کسب کرد و اینچنین سرمایه را در خدمت فرهنگ و ادب قرار داد .
در مورد سهراب سپهری می گویند که سهراب شاعری نقاش است که نقاشی و شاعری او در هم امیخته اند . این قاعده در مورد استاد اسحاقی نیز صادق است که باید اور ا معلم شاعر یا شاعر معلم دانست . شاعری و معلمی او در هم امیخته و و هم راستایند . درجاییکه او شعر می گوید در مقام معلمی است که نگاهی اصلاح گرانه و اعتلا جویانه به مخاطبش دارد . اگر فرصت بود میشد نشان داد که او حتی در غرل هم معلمی است که حافظ وار به نقد زمانه و رویدادهایش می پردازد و نگاه اجتماعی او مغلوب تغزل نشده است . شاید این موضوع که استاد اسحاقی در دوران جوانی حافظ دیوان حافظ شد بر تمام دوران شاعری او خیمه زده است و او در اشعارش نگاه اجتماعی و تغزلی را به هم آمیخته است .
در دورانی که دانش آموز دبیرستان بودمو شادروان استاد اسحاقی دبیر درس های ادبیات ، تاریخ ادبیات و ارایه های ادبی بود روزی در کلاس درس برای امتحان یکی از درس های ایشان آماده می شدیم . یکی از دانش آموزان به شوخی از مرحوم سحاقی پرسید که هر سوال را چقدر می فروشید و ایشان با جدیت پاسخ داد که هر سال را یک میلیون می فروشم ( در سال ۷۳ این مبلغ بسیاری بالایی بود) وقتی دانش آموزان پرسیدند که چرا اینقدر گران ،مرحوم استاد جوابی داد که برای همیشه عمر آن لحظه را در ذهن من ماندگار کرد . پاسخ ایشان این بود هر انسانی قیمتی دارد و هرچه قیمت انسانی بالاتر باشد ارزش او بالاتر است . استاداسحاقی به این دلیل سرمایه اجتماعی بالایی پیدا کرد که ارزش بالایی داشت و این ارزش خود را در منش زندگی و شاعری اش نشان میداد . در روزگار ما که (( بحران منش )) وجود دارد ررثای شاعری که عمری با عاشقی و آزادگی سرمایه اجتمااعی کسب کرد بررسی منش او و امثال او که نایابان این زمانه اند امری حیاتی است .