قمار / سرگرمی جدید روزهای داغ تابستان جوانان شهریار!!!!

قمار(Gambling ) سرگرمی جدید روزهای داغ تابستان جوانان شهریار!!!! تفریح یا بیماری…. حضور کمرنگ نیروی انتظامی در برخورد با این پدیده شوم اجتماعی و لزوم توجه بیشتر مسئولین به این مقوله قمار: به شرط بندی بر سر پول یا هر چیز دارای ارزش اقتصادی،با هدف برنده شدن پول یا کالای دارای ارزش اقتصادی اطلاق میگردد.گاهی […]

قمار(Gambling )

سرگرمی جدید روزهای داغ تابستان جوانان شهریار!!!!
تفریح یا بیماری….

حضور کمرنگ نیروی انتظامی در برخورد با این پدیده شوم اجتماعی و لزوم توجه بیشتر مسئولین به این مقوله

قمار: به شرط بندی بر سر پول یا هر چیز دارای ارزش اقتصادی،با هدف برنده شدن پول یا کالای دارای ارزش اقتصادی اطلاق میگردد.گاهی میان دو یا چند نفر و گاهی به صورت سازماندهی شده در مراکزی به نام کازینو یا قمارخانه که توسط فردی بی طرف مدیریت میشود انجام می پذیرد.

شهریار نگار ،شهریار-عصر روز یکشنبه است ،بلوار رسول اکرم مقابل پاساژ نیمه کاره ای که نمایشگاه بهاره آنجا برگزار میشود.مقوایی را روی زمین می‌گذارد و سه کارت ویزیت ساده از جیبش درمی آورد. پشت یکی از کارت ویزیت‌ها را علامت می زند و به سرعت روی مقوا جابه‌جایشان می کند. گوشه کارت ویزیت علامت‌گذاری‌شده تا خورده است و به راحتی می توان تشخیصش داد. این را مرد جوانی که تا حالا ۳۰۰ هزار تومان از کارت‌باز به ظاهر معتاد و ساده  در قمار برده است می‌گوید: خودم گوشه اش را تا زده ام و او حتی متوجهش هم نشد. کارت‌باز که تا این لحظه ۳۰۰ هزار تومان باخته با ناراحتی می گوید دیگه با تو بازی نمی کنم برو!!!!

مرد به یکی از تماشاچی ها می گوید: بیا و تو بازی کن. او نمی فهمد که گوشه کارت تاخورده بیا و یه پولی کاسب شو. وسوسه امان مرد را بریده. تا اینکه بالاخره وارد گود می شود. از ۵۰ هزار تومان شروع می کند . برد به دهانش مزه می کند. رقم که به ۲۰۰ هزار تومان می رسد ورق بر می‌گردد.
کارت‌باز متوجه تاخوردگی گوشه کارت می شود و آن را عوض می کند. حالا دیگر کار سخت می شود و مرد نه تنها ۲۰۰ هزار تومانی را که برده پس می دهد بلکه ۴۵ هزار تومان هم از جیبش می گذارد. وقتی ۴۵ تومان را می‌بازد و کارت‌باز می فهمد دیگر پولی در بساط ندارد به سرعت مقوا و کارت ویزیت هایش را بر می‌دارد و با سه رفیق دیگرش در شلوغی خیابان گم می شوند.
سیاه‌بازها سال‌هاست با بازی کثیفشان عابران طماع و ساده را که اکثرا هم از قشر کمدرامدو کارگر هستند سرکیسه می کنند اما باز هم می توان آن ها را در گوشه گوشه شهر دید که چند نفر را سرکیسه می کنند و قبل از این که ماموری سر برسد راهشان را می گیرند و می روند.

 

این سومین روز است که برای تهیه گزارش از کارت بازها به حوالی زیر گذر قائم آمده ام. کسبه محل می گویند مثل این که سرت باد دارد. آمده ای از کارت بازها گزارش تهیه کنی؟ اگر بو ببرند خبرنگاری بلایی سرت می آورند که جای گزارش برای مردم از خاطرات تلخت بنویسی!!!

در همین حین یکی از همین کارت بازها پیدایش می شود. به درختی کهن سال تکیه می زند و تکه مقوایی را پهن می کند. به سرعت دور و برش شلوغ می شود. ۳ عدد کارت ویزیت را به سرعت جابه جا می کند و از مردم می خواهد بگویند پشت کدام کارت با ماژیک رنگی شده است. کاسب های محل خوب می دانند همه این ۴ نفر هم دست اند. یک نفر کارت پخش می کند و ۳ نفر دیگر بر سر پیدا کردن کارتی که پشتش رنگی است با فرد کارت باز از ۵۰ هزار تومان تا ۲۰۰ هزار تومان شرط می بندند.۴ نفری حسابی بازار را گرم کرده اند و رد و بدل شدن تراول های تا نخورده بینشان عابران و رهگذران را وسوسه می کند. یکی از همان ۴ نفر طوری رفتار می کند که انگار او هم عابر و رهگذر است. کارتی را که پشتش با ماژیک رنگی شده است بر می دارد گوشه اش را تا می زند و به من می گوید: بدبخت معتاد است اصلا نمی فهمد گوشه کارت رو تا زدم. کارت باز هم به سرعت کارت ها را جابه جا می کند،همان فرد می گوید صد هزار تومان شرط می بندم. کارت باز قبول می کند و رفیقش که در این بازی کثیف عابری بیش نیست کارت رنگی را بر می دارد.حالا کارت باز صد هزار تومان باخته است.دفعه بعد بر سر پنجاه هزار تومان می بندند کارت باز ،بازهم می بازد و این بار طوری رفتار می کند که چون تو زرنگی و دو بار مرا بردی دیگر با تو بازی نمی کنم.مرد اشاره ای به من می کند و می گوید دیگر با من بازی نمی کند تو بیا بازی کن. می گویم پولش حرام است. با ناراحتی می گوید تو پول را ببر بده به فقیر ولی روی این بابا را کم کن. هنوز گوشه کارت پشت رنگی خمیده است و در هر بار کارت ریختن مشخص است که کارت رنگی کدامیک از سه کارت است. همین موضوع دایم وسوسه ات می کند تا تو هم در این بازی ساده در عرض چند ثانیه چندین هزار تومان به جیب بزنی. بالاخره وسوسه کار خودش را می کند. یکی از جوان ها نگاهی به من می کند و می گوید با این که می دانم این ها شارلاتانند اما می خواهم رویشان را کم کنم. همان ابتدای کار صد هزار تومان شرط می بندد. شرط اول را می برد و خوشحال است از بردی که داشته. اما به ناگهان ورق بر می گردد. کارت باز می فهمد گوشه کارتش خمیده شده و کارت را عوض می کند. از این جای کار به بعد همه چیز قمار است و شانس. آن قدر سریع کارت ها را می ریزد که پیدا کردن کارت سخت و سخت تر می شود. حالا جوانک ۲۰۰ هزار تومان باخته و با ناراحتی می گوید دوباره شرط می بندم.کارت باز می گوید زیر ۵۰ هزار تومان شرط نمی بندم. جوان جیب هایش را می گردد. ۲ هزار تومان بیشتر ندارد…

صدای اعتراضش بلند می شود..اما اعتراض کردن همانا و مشتی از سوی رفقای قلچماق کارت باز حواله صورتش شدن همانا.دعوا که بالا می گیرد جوانی از دکه روزنامه فروشی بیرون می آید، بازنده را کنار می کشد و می گوید: با این ها جدل نکن وگرنه رویت چاقو می کشند. در چشم به هم زدنی کارت بازها از صحنه دور شده اند و جوان مال باخته مانده و کسبه ای که تنها با افسوس نگاهش می کنند. روزنامه فروش سری از روی تاسف تکان می دهد و می گوید این ها نامرد تر از آن هستند که فکرش را می کنی. کافی بود گلاویزشان شوی، با چاقو به حسابت می رسیدند. سیاه بازها در همهمه جمعیت گم می شوند. آن هم با ۲۰۰ هزار تومان سود ظرف کمتر از ۵ دقیقه. به سرعت به دنبالشان به راه می افتم. ۷۰۰-۸۰۰متر بالاتر و در شلوغی ایستگاه رباط کریم و امیریه کارشان را تکرار می کنند. این بار به امید پیدا کردن عابر طماعی دیگر….

در میان جمع میروم تا گپ دوستانه با مردمانی بزنم که گویی نقششان نظاره گری این ماجراهاست….

تقریبا یکماهی هست که تو شهریار افرادی هستند که از مجاور میان و تو روز روشن جیب مردم رو خالی میکنن با شرط بندی (خال بازی کارت بازی یا اصطلاحا قمار) و میرن . بنده شخصا دیدم افرادی رو که مبالغی رو باختند .از ۲۵۰ هزار تومان تا ۳۰۰ و ۵۰۰ و بیشتر بعد که پولشون تموم میشه کارت بانکی ،گوشی، موبایل ،انگشتر و… رو میزارن وسط…
از میدون بسیج به سمت زیر گذر که میاید کنار زیر گذر یه بانک تجارت بود که الان خراب کردنش اونجا صبحها میشینن و مردمو تلکه میکنن…یا در نمایشگاه بهاره شهریار هر روز ۷ غروب به بعد پاتوق دارند…
تقاطع و جنب بلوار رسول اکرم سر سه راهی قاضی طباطبایی هم دیدم که جمع میشن.
هر تیمشون تقریبا ۵ تا ۱۰ نفر هستن دورو بر تو جاهای مختلف کمین میکنن یه عده شون که مشغول خالی کردن جیب مردم میشن اما اونایی که کمین میکنن وقتی که ماموری رو از دور میبینن بلند داد میزنن اصغر… اینا هم تا میشنون هرکدوم به یه سمتی فرار میکنند مامورهم اگر دنبال اینا اومده باشه که برخورد کنه متوجه نیست که اصغر برای اینها یه رمز واقعا فکر میکنه یکی داره شخص دیگه ای به نام اصغر رو صدا میزنه…

از طرفی اینها جلوی کانکس مستقر تو پایانه دونفر رو میزارن وقتی مامورها بیان بیرون به سایرن گزارش میدن تا حواسشون جمع باشه گیر نیوفتن.
بارها با عوامل نیروی انتظامی تماس گرفتیم اما کسی پاسخگو نیست البته اگر پاسخ هم بدن با این شگردهای پیشرفته خال بازها کاری از دستشون برنمیاد…

اینها رو امیر کارگر جوانی گفت که محل کارش تو وحیدیه و منزلش خادم آباده.گویی هر روز که سر کار میره و بر میگرده شاهد این صحنه هاست و دل پر خونی از این ماجرا داره…

نفر بعد رضاست که تو یه تراشکاری کار میکنه ،و با چهره ای مشتاق اومد جلو تا از تجربش  بگه:

سلام من روز گذشته از سر کار داشتم میومدم خونه تو پایانه دیدم یه عده جمع شدن و شلوغه،رفتم دیدم دارن یکسری شرط بندی انجام میدن که هرکسی کارتی رو پیداکنه که پشتش رنگی باشه پول رو برندست کلا سه تا کارت داشتن یه چندباری دوسه نفر پولی رو وسط گذاشتند و برنده شدن یکی اونجا بود که خیلی منو ترغیب کرد تا منم بازی کنم بهم گفت تو بازی کن من راهنماییت میکنم اول ده هزار تومن گذاشتم برنده شدم بار دوم از خوشحالی سی هزارتومن گذاشتم برنده شدم اما بار سوم ۶۰هزار تومنی که مساعده گرفته بودم رو وسط گذاشتم اما بازنده شدم پولم وسط بود یکیشون برداشت و دررفت از کاسبهای اون منطقه پرسیدم اینا کی بودن گفتن اینا همشون باهم هستن اونی هم که ترغیبت میکرد هم از خودشون بود
میگفتن خیلیلا مبالغ بالاتری رو میبازن حالا توکه ۶۰باختی شانس آوردی… خیلی ساده بودم که گول اینا رو خوردم !افرادی مثله من زیادند که تو روز روشن جیبشون توسط این آدم ها خالی میشه…

در همین حین شخصی که کنار خیابون ایستاده بود اومد کنار من و گفت:

چیزی که من دیدم از نحوه فریب دادن مردم اینه که اول سه تا کارت ویزیت دارن اینا که پشت یکیشون سیاه کردن با خودکار و دوتای دیگه سفید هست موقعی که میشینن کارت گردون نشون بلند داد میزنه هرکسی خال رو پیدا کنه جایزه داره و تند تند جای کارتها رو عوض میکنه یکی از دوستانشون شروع کننده قیمت هست میگه من ۳۰تومن میدم خال رو پیدا میکنم و کارت گردون برای اعتماد سازی دیگران شروع به باختن میکنه و پول این وسط ردو بدل میشه یکی دیگه از اعضای تیمشون یکیاز کارتهای سفید رو بر میداره میاره بیرون و جلوی چشم عابرین گوشه کارت رو تا میکنه تا عابرین ببینن درحقیقت اون تا کردن نشونس برای اینکه عابرین ساده لوح باور کنن و تو بازی بیان کارت سر جاش برمیگرده کارت گردون حالا قیمت رو بالا میبره ۱۵۰تا دویست تومن یه آدم ساده به هوای گوشه کارت تا خورده ۲۰۰وسط میزاره و وقتی کارت رو به جای کارت خال برمیگرده میبینه سفیده و میبازه تو اینجا وقتی مبلغ به ۴۰۰ یا ۵۰۰ میرسه یکی از اعضای تیم کل پولی که رو زمین میمونه رو بر میداره و فرار میکنه تا کسی که باخته اگر عصبامی بشه نتونه دنبالش بره و بگیره وقتی هم فرد بازنده اعتراض کنه و یقه اینارو بگیره برای اینکه پولشو پس بگیره بهش میگن اونی که پولو برداشت و برد از ما نبود دزد بود که پولو برد ما نمیشناختیمش
بازهم اگر طالب بودید قرار میزاریم من میبرمتون پاتوق کارت بازها می تونید بیاید از نزدیک ببینید….

 

نفر بعد مرتضی است.جوانی کم سن و سال با هیکل ورزشی و خوش تیپ.سر و زبون خوبی داره و به نظر تحصیلکرده هم میاد.وقتی اومد جلو تا از خاطراتش بگه باورم نمیشد که مرتضی هم فریب اینها رو خورده باشه و قمار کرده باشه…

حالا بشنوید ماجرای مرتضی رو که خیلی هم جالبه

من از شگرد اینا خبر داشتم ومیدونستم همه با همن و تقلب تو کارشونه و اینکه اولش کارت گوشه ندارو طعمه میکنن.

میدونستم اول میبازن و بعد که حسابی طعمرو خام کردن مبلغ و میبرن بالا و بعد پولاشو تلکه میکنن

خب راستش من به هوش و زور بازوم مغرور شدم.با خودم گفتم میرم ۳۰ چهل تومن اولو میبرم و دیگه باهاشون بازی نمیکنم.

رفتم جلو و دو سه دستی بازی کردم -دست اول ۱۰ ،دست دوم ۳۰ ، دست سوم ۵۰ …

این ۹۰ تومنو که بردم گفتم دیگه بازی نمیکنم که کارت باز شرو کرد داد و بیداد و فحاشی و…

تو همین گیرو دار چنتا جوون قلدر اومدن و به هوای طرفداری از مرد کارت باز میان سال و به بهانه اینکه من جوون دارم بهش زور میگم باهام در گیر شدن

درگیریکمی ادامه داشتو بعدم کوتاه اومدن رفتن

منم خوشحال از کم کردن روی اینها و بردن ۹۰ تومن سر خوش رفتم تا یه شیر موز بزنم به بدن…

شیر موزو خوردم دست کردم جیبم حساب کنم دیدم جیبام خالیه!!!!

ای داد موبایلمم نبود!!!

نامردا تو دعوای ساختگی نه تنها ۹۰تومنو زده بودن هرچی پولم مال خودم بود با گوشی موبایلو مدارک و ….رو هم زده بودن

برگشتم اما خبری ازشون نبود…

به قول اسماعیل شانس اوردم چاقو نخوردم مال دنیا جبران میشه

 

بیماری قمار چهار مرحله دارد:

۱_مرحله برد:با یک برو جانانه شروع میشود.احساس غرور و توانایی بی حد به بیمار دست می دهد.در مردان هیجان بردن و در زنان فرار از دردهای محیطی سبب شروع به بازی  قمار  است.
۲_مرحله باخت:در این مرحله فرد شروع به نگرانی از باخت می کند.گویی یک انگیزه اضطراری او را وادار می کند تا دیر نشده پول های باخته را در قمار  پس بگیرد.
۳_مرحله افسردگی:به علت ناامیدی از تلاش بیهوده فرد دچار افسردگی میشود.
در این مرحله رفتار شخص به نوعی تغییر میکند که با شخصیت اصلی اون تناسب ندارد.
۴_مرحله ناامیدی:خلاف های بیمار برملا می شود. و گاهی بیمار به زندان می افتد.عده ی معدودی از این افراد با تغییرات مهمی که در زندگیشان از قبیل طلاق،تولد فرزند،اخراج از کار،زندان یا بیماری جسمی به خود می آیند و حلقه بیماری گسسته میشود.
این دسته از افراد پول را هم علت و هم حلال مشکلات می دانند.با افزایش قماربازی ناچار میگردند به منظور تامین پول دروغ گفته و وسعت رفتار قماربازی خود را پنهان کنند.وقتی پول آنها تمام شد دست به اقدامات ضد اجتماعی میزنند.

در ماده ۷۰۵ قانون مجازات جمهوری اسلامی آمده است:

قمار بازی با هر وسیله‌ای، ممنوع و مرتکبین آن به یک تا شش ماه حبس و یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌شوند و در صورت تجاهر به قمار بازی، به هر دو مجازات محکوم می‌گردند.

همچنین در ماده ۴۶۵ قانون مدنی ایران نیز بیان شده است:

قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجعه به آن مسموع نخواهد بود.

قمار

Visits: 1388