آدم ربائی در تهران / گروگان ربوده شده در یک از باغهای شهریار پیدا شد

آدم ربائی در تهران / گروگان ربوده شده در یک از باغهای شهریار پیدا شد اواخر تیرماه سال ۹۵، زن جوانی به اداره پلیس رفت و از مفقودی همسرش مأموران را باخبر کرد و در توضیح گفت: «شوهرم آشپز  یک رستوران معروف است. او دیروز به محل کارش رفته بود اما دیگر بازنگشت. همکاران شوهرم […]

آدم ربائی در تهران / گروگان ربوده شده در یک از باغهای شهریار پیدا شد

اواخر تیرماه سال ۹۵، زن جوانی به اداره پلیس رفت و از مفقودی همسرش مأموران را باخبر کرد و در توضیح گفت: «شوهرم آشپز  یک رستوران معروف است. او دیروز به محل کارش رفته بود اما دیگر بازنگشت. همکاران شوهرم می­گویند مرد جوانی که خودش را مأمور پلیس معرفی کرده بود مقابل محل کار همسرم در بازار تهران رفته و او را با خودش برده است. نگرانماتفاق بدی برای شوهرم افتاده باشد.» با اعلام مفقودی، پلیس تلاش خود را برای یافتن مرد آشپز آغاز کرد تا اینکه آن زن بار دیگر به پلیس آگاهی رفت و گفت همسرش با او تماس گرفته وگفته است چند مرد او را گروگان گرفته­اند و برای آزادی­اش ۵۰ میلیون تومان پول نقد می­خواهند.»

بعد از این توضیحات، مأموران با ترفندهای پلیسی توانستند به کمک زن جوان گروگان­گیرها را در خادم­آباد شهریار شناسایی کنند. با گذشت ۲۰ روز مأموران توانستند شوهر آن زن به نام سامان را که در باغ متروکه­ای نگهداری می­شد شناسایی و دو مرد گروگانگیر را دستگیر کنند.

سامان بعداز آزادی تحت بازجویی قرار گرفت و در توضیح به مأموران گفت: «وضع مالی خوبی داشتم اما در بازی قمار، ۵۰ میلیون تومان به یکی از دوستانم به نام حکیم باختم. او مدام با من تماس می­گرفت و پولش را می­خواست تا اینکه آخرین بار یک مرد جوان با لباس مأمور مقابل رستورانی که در آن کار می­کردم آمد و خودش را مأمور پلیس معرفی کرد. از ترس سوار ماشین شدم اما مرد جوان در میان راه با اسلحه مرا تهدید کرد و به یک باغ متروکه در شهریار برد. او ۲۰ شبانه روز مرا به اسارت گرفت و شکنجه کرد تا مجبور شدم با همسرم تماس بگیرم و از او بخواهم تا ۵۰ میلیون تومان را به حساب حکیم بریزد.»

بعد از این توضیحات حکیم بازداشت شد و به جرمش اقرار کرد و گفت:«من از شاکی طلب داشتم. برای پس گرفتن طلبم بارها با او صحبت کرده بودم اما بی­فایده بود. این گذشت تا اینکه روزی با آرش در این مورد صحبت کردم و قرار شد او با عنوان مأمور مرا کمک کند. آرش قبلا مأمور پلیس بود اما به خاطر چند فقره سابقه اخراج شده بود. اوگفت می­تواند طلبم را از شاکی پس بگیرد به همین دلیل با کمک او شاکی را به باغ دوستمان در شهریار بردیم تا اینکه همسرش پول را به حسابمان واریز کرد.»

به این ترتیبصاحب باغ به نام قاسم و آرش نیز بازداشت شدند. دو مرد جوان تحت بازجویی قرار گرفتند و آرش در توضیح به مأموران گفت:«حکیم به من گفته بود ازشاکی طلب چند میلیونی دارد. او قول داده بود بعد از اینکه طلبش را گرفت به من دو میلیون تومان پول دهد. از آنجائیکه از کار اخراج شده بودم و نیاز مالی داشتم قبول کردم و شاکی را به باغ بردم. شاکی چند روزی آنجا ماند و و بعد به شیراز رفتم تا اینکه بعد از برگشت از شیراز حکیم زنگ زد و به دیدنش رفتم. نزدیک صبح بود که مأموران ما را شناسایی و دستگیر کردند. باور کنید شاکی را شکنجه نکردم و اسلحه ­ای نداشتم.»

صاحب باغ نیز در بازجویی­ها گفت:«از نقشه حکیم برای آدم ­ربایی بی­خبر بودم. او با من تماس گرفت و بعد از اینکه به باغم آمدگفت از سیامک  پول طلب دارد واگر بتواند طلب ۵۰ میلیونی­اش را بگیرد ۲ میلیون تومان هم به من می­دهد.»

با اقرار متهمان، حکیم و قاسم به اتهام سرقت مقرون به آزار و معاونت در آدمربایی و آرش به اتهام آدمربایی و غصب عنوان و سرقت مقرون به آزار روانه زندان شدند و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در حالیکه پرونده در نوبت رسیدگی قرار داشت شاکی به دادگاه رفت و اعلام رضایت کرد.

بنابراین در اولین جلسه رسیدگی به پرونده که با حضور دو متهم و غیبت یکی از متهمان با حضور وکیل وی برگزار شد، بعد از آخرین دفاع، هئیت قضایی سه متهم را با توجه به اعلام رضایت شاکی به زندان محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با تأیید حکم حکیم و قاسم اماحکم آرش با اعتراض متهم، نقض شد. به این ترتیب متهم صبح دیروز بار دیگر در همان شعبه به ریاست قاضی توکلی حاضر شد و بعد از اعلام رسمیت جلسه، وی که با قرار وثیقه آزاد بود در دفاع از خود گفت: «اتهام غصب عنوان و آدم­ربایی را قبول ندارم. من قبلا مأمور پلیس بودم اما به خاطر تخلفی که مرتکب شده بودم از کار اخراج شدم. به همین دلیل به خاطر مشکلات مالی فریب حرف­های حکیم را خوردم و به خاطر دو میلیون تومان قبول کردم تا شاکی را همراه خودم به باغی در شهریار ببرم. باور کنید من شاکی را کتک نزدم و شکنجه ندادم.»

متهم در ادامه در حالیکه سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: «حالا یک فرزند شیرخوار و یک دختر ۷ساله دارم. از طرفی پدر و مادرم خیلی پیر هستند و وظیفه نگهداری از آنها با من است. اگر به زندان بیفتم شرایط زندگی برای آنها سخت می­شود.از قضات دادگاه تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.»

در پایان هئیت قضایی وارد شور شد.

حوادث شهریار /   آدم ربائی

دستبند

Visits: 203